اپوزيسيون آلوده به مزدورى سيا، ميت و تجزيه طلبى، بهترين ضامن بقاى جمهورى اسلامى است

گویا رادیو فردا رسما تعارف را کنار گذاشته و با جمع آوری تجزیه طلبان شناخته شده به زعم خودش دنبال احقاق حقوق مردم داخل ایران است. کامنت ها را هم کما فی السابق سانسور می کند که بیشتر جا برای تعارف باقی نگذارد. امروز می خواهند با جا انداختن این دروغ که ایران کشوری چند ملیتی است و ما به دنبال دفاع از حقوق " ملیت های " ستمدیده ی ایران هستیم فاز دوم حماقت یا خیانت خود را تکمیل کنند. می خواهند کشور ما را از چاه اسلامگرایان که خودشان ۳۸ سال پیش کنده اند در آورده و به چاه عمیق تر قبیله گرایان انداخته در یک جنگ قومیتی بر سر مرزهای فدرال میلیون ها ایرانی را به کشتن دهند.
نخست باید دانست که اساسا حقی به نام تجزیه طلبی یا طرح موضوع تجزیه طلبی برای رادیو گشاد فردا یا یک رسانه بیگانه دیگر وجود ندارد. این موضوع پیش از اینکه به نظر فواحش تجزیه طلب مربوط باشد به قوانین بین المللی مربوط است.

شاهد علوی از حامیان  رسانه ای گروهای تجزیه طلب و تروریست کردی
يك نفر كه به عنوان مدافع تجزيه ايران در برنامه "تابو"ى راديو فردا شركت كرده بود، اخيرا در نشستى كه با پول ميت، سازمان اطلاعاتى تركيه،، و در راستاى تجزيه ايران برگزار شد، شركت مى كند. پيمان عارف مى نويسد كه پشت اين نشست سازمان اطلاعات تركيه، ميت، قرار داشته است. بخاطر همين افشاگريها، پيمان عارف توسط ميت دستگير مى شود و به بيروت ديپورت مى شود تا زير نظر و فشار حزب الله لبنان و نيروهاى امنيتى جمهورى اسلامى قرار بگيرد. پس از دستگيرى پيمان عارف، فرد مذكور وقاحت را به آنجا مى رساند كه پيمان عارف را "بى اخلاق"، "بى پرنسيپ" و "از جنس كيهان شريعتمدارى" مى خواند و بدين ترتيب از بازداشت او ابراز خوشحالى مى كند. كارى كه همفكرانش در جاى ديگرى پس از دستگيرى دهها تن از شركت كنندگان در مراسم پاسارگاد هم انجام دادند و شركت كنندگان در اين مراسم را، كه ٧٤ تن از آنان به زندان محكوم شده اند، "نژادپرست" خواندند و بدين ترتيب در محكوم كردن اين افراد با سازمانهاى اطلاعاتى و دادگاههاى جمهورى اسلامى هميارى نشان دادند. +
فرد مذكور که تصویرش را در بالا می بینید در شرايطى پيمان عارف را پس از دستگيرى توسط ميت بى اخلاق مى خواند كه يكى ديگر از شركت كنندگان در اين كنفرانس مى پذيرد كه هزينه اين كنفرانس از "منابعى كه نهادهاى تركيه در اختيار سازمانهاى غيردولتى در ازاى معرفى پروژه قرار مى دهند" تامين شده است. مشخص است كه اين "نهادهاى تركيه" كدام نهاد است. البته او مى افزايد كه نهادى كه پيمان عارف و دوستانش [منظور احمد شمس] در آنكارا ثبت كردند و نشست هاى مذهبى را در آنكارا برگزار كردند نيز توسط منابع همين "نهادهاى تركيه" تامين مى شد. بدين ترتيب مى بينيم كه اين شركت كننده در كنفرانس استكهلم اعتراف مى كند كه پيمان عارف مى داند كه پول اين نهادها از كجا مى آيد و مى دانيم كه پيمان عارف بارها اعلام كرده بود كه پشت نشست هاى آنكارا و استكهلم ميت تركيه قرار دارد. 

شوربختانه افرادى هستند كه برايشان مهم نيست كه در نشست هايى كه با همكارى سازمانهاى اطلاعاتى عربستان و تركيه و يا انگليس و آمريكا تهيه مى شود شركت كنند، به ويژه اينكه برخى از اين افراد تمايلات مشخص تجزيه طلبانه نيز داشته باشند. اما فاجعه آنجا است كه قبح تمامى اين مسائل شكسته مى شود و عده اى نيز زير نام مبارزه با جمهورى اسلامى با چنين افرادى همراهى مى كنند. طبيعتا افرادى كه با چنين فردى همراهى دارند، در زمره همان افرادى قرار مى گيرند كه "اپوزيسيون آلوده به مزدورى سيا و ميت و تجزيه طلبى" را تشكيل مى دهند.
طبيعى است كه مردم ايران با وجود چنين افرادى در اپوزيسيون جرأت هيچگونه تغييرى را نخواهند داشت. اپوزيسيون آلوده به مزدورى سيا و ميت و تجزيه طلبى به جمهورى اسلامى اجازه مى دهد كه خود را به عنوان تنها ضامن حفظ تماميت ارضى ايران به مردم ايران معرفى كند. چنين اپوزيسيونى بهترين ضامن بقاى جمهورى اسلامى است.

مطابق با قوانین بین المللی تجزیه طلبی از شنیع ترین جرایم در میان همه ی ملل شناخته می شود و هر نوع دخالت رسانه بیگانه در امور داخلی یک کشور دیگر برای تجزیه آن کشور و تبلیغ یا تهییج به تجزیه کشور از جرایم سنگین است؛ اگرچه این دخالت مکررا اتفاق می افتد.

تجزیه طلبان مانند فواحشی هستند که در جامعه و مدیای فارسی حضور دارند اما فعالیتشان بسته به خواست و نظر مشتری است. همچون تن فروشان که همیشه برای خودفروشی آماده اند ولی همیشه با یک مشتری همبستر نمی شوند؛ تجزیه طلبان هم یک زمان مشتری عرب دارند؛ یک زمان طالبشان اسراییلی است و زمانی هم آمریکایی ها راغب اند. یک زمان رادیو زمانه مشتری است؛ یک زمان سر از بی بی سی فارسی درمی آورند و حالا هم گویا به رادیو فردا رسیده اند!
بد نیست بدانیم آبشخور این مطالب چیست و چرا الان منتشر می شود. چند هفته پپش کنسول عربستان در فرانسه رسما در توییتر نوشت که ایرانیان منتظر تجزیه کشورشان باشند (تصویر):

چند روز بعد انور عشقی ژنرال سابق عربستان که از اسراییل بازگشته بود عینا همینها را تکرار کرد. درباره این عشقی و توهینی که به ایرانیان کرده بود قبلا اینجا هم نوشته شده. نجواهایی هم از رضا پهلوی درباره ملیت ها ایران شنیده شد (قبلا به تفصیل شرح دادم چرا این واژه ی برساخته صرفا مفهوم تجزیه طلبانه دارد) تا اینکه شهریار آهی، مشاور اعلیحضرت که تا کمر در آخور سعودی است، سر از کنفرانس تجزیه طلبها درآورد تا جا برای شک و شبهه هم باقی نماند!

به نظر می رسد طرح تهییج قومگرایان و تچزیه طلبان برای بجان انداختن ملت جهت تضعییف جمهوری اسلامی بار دیگر جدی گرفته شده. این طرح را اول بار اسراییلی ها مطرح کردند. نخستین بار که اسناد ویکی لیکس بیرون آمد معلوم شد داگان فرمانده سابق موساد چنین طرحی را دنبال میکرد.+منبع جزالم پست
از آن زمان تنها حاصلی که این اجرای این طرح کودکانه برای به جان هم انداختن ایرانیان داشت، تقویت جمهوری اسلامی و استبداد حاکم بود که توانست دامنه ی تظاهرات و جنبش های اعتراضی را در سال ۸۸ و پس از آن محدود کند و جنبش ملی و آزادیخواهانه ی ملت ایران را عقیم بگذارد. تردید ندارم که چنین بوالهوسی هایی فراتر از این هم نخواهد رفت.

با اینحال باید بدانیم که در بلندمدت شرایط کشور ایران تحت رهبری نظام اسلامی رو به خرابی و ویرانی بیشتر می رود و جامعه مستعد درگیری و از جمله درگیری های قومی و قبیله ای خواهد شد که عواقب نامعلوم دارد. این کشورها باید بدانند که دخالت در امور تمامیت ازضی ایران نه تنها هیچ حاصلی جز نکبت و سرافکندگی و بدبختی برایشان نخواهد داشت که با شروع درگیری های قومی بطور قطع هزینه های سنگین آن را با بروز هرج و مرج و آشوب پرداخت خواهند کرد. درد ملت ایران وابستگی قومی یا پیوستگی به ایل و طوایف نیست؛ چون این مفاهیم اساسا منسوخ شده و در مدنیت امروز جایگاهی ندارند. در دنیای امروز، انسانها بدون درنظر گرفتن قومیت یا پیشینه قومی یا مذهبی شان شهروند و حایز حقوق مدنی و شهروندی شناخته می شوند. مشکل ملت ایزان نهادینه شدن استبداد و نظام سیاسی مذهبی است که درمان این مرض هم بدون هزینه دادن و اتحاد و پیوستگی عموم مردم ممکن نمی شود.

کوروش ستیزی،در بی بی سی ، همزمان با بازداشت واحکام سنگین تجمع کنندگان پاسارگاد



کوروش ستیزی ها و به طور کلی تخریب ایران باستان هویت ایرانی وهویت پیش از اسلام موضوع جدیدی نیست وهمیشه در دستور کار نظام و سایر ایران ستیزان وابسته به حکومت یا دوول استعماری قرار داشته اما به نظر می رسد حضور با شکوه مردم در پاسارگاد و موج بازداشت تجمع کنندگان هفت آبان باعث اتحاد ایران ستیزان با حکومت جمهوری اسلامی شده تا همگام با رسانه های حکومتی عوامل داخلی وخارجی در قالب خبرنگار مفسر مسائل سیاسیاجتماعی این روز ها ایران ستیزی را به به اوج برسانند بی بی سی به...
 بررسی مراسم پاسارگاد پرداخته و به خراب کردن اغلب شرکت کنندگان آن یا چرا یکی دونفر سجده کرده اند ! که می دانیم عمومیت نداشت و معلوم نیست چرا در یک جمعیت چندهزارنفره حرکات تعداد معدودی گنده شده و نکات مثبت را نادیده گرفته اند. از همه جالب تر طلبه ای از گرد راه رسیده بنام علی معموری گفته که این مراسم نشانه قومیت قوم فارس است ولی اسلام فراقومی است!؟ یعنی وقعا فهمیدن اینکه مردم برای دفاع از هویت و ملیت خود بپاخاسته اند اینقدر برای این اقایان دشوار است یا خود را به نفهمی زده اند؟ .
شگفت اينكه محمد حيدرى، يكى از افراد شركت كننده در اين پست بى بى سى كه در يك خانواده روحانىِ شديدا ضد ايرانى بزرگ شده و در ایران روزنامه نگار اصلا طلب و از همکاران بنیاد علی شریعتی نیز بود و اكنون به آمريكا پناهنده شده، با اينكه مى داند كه دهها تن از شركت كنندگان توسط جمهورى اسلامى دستگير شده اند باز هم دست از پرونده سازى امنيتى عليه شركت كنندگان بر نمى دارد و به شكلى در سركوب زندانيان و نقض حقوق شهروندى آنها شريك مى شود. دست چنين افردى، بخاطر پديد آوردن شرايط ذهنى سركوب، بدون شك به شكنجه و ستمى كه بر زندانيان سياسى مى رود آلوده است. همه اينها تنها بخاطر اينكه اينگونه افراد از كودكى همه مسايل را تنها از ديد آخوندى نگاه كرده و به آنها امت باورى و ايران ستيزى تدريس شده است. چنين كسى خود را ملى-مذهبى مى خواند. بسيارى از بدبختى هاى ما از ملى-مذهبى هاى شبيه ايشان است. الان هم كه شده اند مزدور و حقوق بگير سازمان ميت تركيه.
افرادى مانند اين شخص طبيعتا باب طبع بى بى سى انگليس، با آن پيشينه سياهِ ضدايرانى، هستند.

سواستفاده از تریبون کیهان لندن تبلیغ فاشیسم قومی توسط احمد رافت

احمد رافت برخلاف چهره به ظاهر مظلوم خود اهداف شومی دارد که اطلاع از آن ها از اهمیت بنیادینی برخوردار است
.
رافت از  اعضا  کنفدراسیون دانشجویی  و یکی از دبیران این کنفدراسیون چپی که در کنار رفقای اسلامیست خود در ترویج دروغ شستشوی مغزی ایرانیان بر ضد حکومت پهلوی و به ثمر رساندن انقلاب دیالکتیکی 57 نقش شیپور را ایفا می نمود همچنان به ایران ستیزی خود ادامه می دهد 
احمد رافت از پدری ایرانی و مادری ایتالیایی. پس از پایان تحصیلات دبیرستانی برای ادامه ی تحصیلات در رشته ی حقوق سیاسی به ایتالیا می‌رود. در آن سال‌ها فعالیت خود را در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی آغاز می‌کند. در سال ۱۹۷۷ میلادی، پس از چهار سال اقامت در آلمان به ایتالیا باز می‌گردد و در رسانه «روزنامه‌ی کارگران» آغاز به کار می‌کند 

  وی همزمان با دبیری کنفدراسیون دانشجویی مسئول نشر وترجمه مقالات مسموم گروهای چپ عضو کنفدراسیون در رم بود



رافت در کنار فعالیت‌های چپی بر ضد حکومت پهلوی به واسطه پدر دیپلماتش، مهر سفارت و پاسپورت های سفيد را سرقت کرده با مهر سفارت سند جعل ميكرد.  رافت  و رفقای کنفدراسیونی  با حمله به مرکز ساواك در اروپا اسنادش را سرقت نموده سپس اسنادی دروغ به اسم ساواك جعل كردند كه ساواك  روزنامه‌های  اروپا را تحت كنترل دارد و كپى اين اسناد قلابى رو دادند به مطبوعات اروپا و مطبوعات اروپا مدتها در اين مورد مطلب نوشتند. 


«احمد رأفت» در حمایت از گروه‌های قومیت‌گرا و تروریستی یَد طولایی دارد، به طوری که بارها با سرکردگان گروهک‌های تجزیه‌طلب بخصوص پان‌ترک‌ها و پان‌عرب‌ها مصاحبه نموده و به حمایت از آنها پرداخته است  رافت امروز با رافت دیرو چندان تفاوتی ندارد گاهی انقلابی در رکاب خمینی و امروز  در قامت خبرنگار مدافع حقوق بشر سخنان نژاد پرستانه نفرت پراکنان ضد ایرانی را همچنان درشیپور خود میدمد رابطه با دختران جوان تجزيه طلب مثل بيت مشعل پانعرب رو هم می گذاریم به حساب مسائل شخصي اش

 احمد رافت اجرا برنامه ای در تلوزیون پانکردی روژهه لات با حضور سحر بیت مشعل از حامیان گروهای تروریستی الهواز تحت لوای دفاع ازحقوق بشر

پس از افتضاح سمیناری با اصطلاح جعلی ملیت های ایران در سوئد که با شرکت چهره  های ضد ایرانی برگزار شد که خود فروختگانی همچون "حسن اعتمادی"  که پدر "رها اعتمادی" مجری تلویزیون من و تو می باشد و از اعضای هیت مدیره سکولار دمکرات های اسماعیل نوری علا، "یوسف بنی طرف"  از رهبران حزب تروریستی الحواز و همچنین "احمد رافت حضور داشتند و همانطور که ملاحظه می فرمایید محمدرضا هیئت و علیرضا اردبیلی از تجزیه طلبان باسابقه و از بانیان این سمینار بقول خودشان از هر گروه اتنیکی!؟ عمده ایران دو نفر را دعوت کرده اند که موفق به پلورالیسم سیاسی بشوند !!؟ ونقش آنها را بعنوان ملیت ها در آینده کشور تعیین بفرمایند اما در این میان محمد رضا هیئت برای اطمینان افزوده اند :«این مرکز یک نهاد مدنی و "ان جی او" است و هیچ ارتباطی با دولت ترکیه، آذربایجان یا دولت‌های دیگر ندارد. مسائل ترکیه نیز جزو برنامه و حوزه تحقیقاتی این مرکز نیست.» که بقول معروف بر منکرش لعنت ! تو گفتی و مردم هم باور کردند! "مركز مطالعاتى تبريز" در آنكارا است و مدیر آن محمدرضا هيئت برادرزاده جواد هیأت پان ترک سرشناس است.

قطعنامه اعضا سمینار چنان ضد منافع و تمامیت ارضی ایران بود که حسن اعتمادی  چند روز پس از این سمینار تکذیبه زیر را منتشر نمود تا تلاش کنداین لکه ننگ را از خود پاک نمایید

شراکت خود را در تدوين قطعنامه ای که منتشر شده تکذيب می نمايم+


ویکی لیکس از نقش گولبالیسم جهانی در بپا سازی انقلاب ۵۷ پرده برداشت!




جولیان آسانژ در روز ۲۸ نوامبر در یک بیانیه مطبوعاتی از سوی ویکی لیکس، اعلام افشا و پخش بیش از نیم میلیون مدرک محرمانه دولت آمریکا را اعلام نمود.[1]
در میان این مدارک افشا شده، بجز از آنکه از نقش سازمان سیا در تشکیل گروه تروریستی داعش پرده برداری کرده است، بیش از پنج هزار مدرک، در باره نقش آمریکایی ها در بپاسازی انقلاب ۵۷ در ایران، سقوط نظام پیشین و برسرکار آوردن خمینی نیز پرده برداشته است. این پنج هزار مدرک بخش نخست این افشاگری ها می باشد.
خواندن، بررسی و واشکافی این مدارک، نیاز به زمان زیادی دارد که به مرور زمان، آنها را به پارسی برگردان کرده و در اختیار شما عزیزان خواهیم گذاشت. ولی در این میان اشاره ای به مدرک شماره 1979PARIS02604_e می کنیم، که پیام روح الله خمینی به جیمی کارتر است.[2]


در این پیام بجز آنکه خمینی از کارتر اجازه بازگشت به ایران و نیاز به اطمینان او دارد که ارتشیان هواپیمای او را ساقط نخواهند کرد، نیز به او شخصاً قول می دهد، که اعضای دولت که در آینده در ایران برسرکار خواهد آورد، مورد تائید آمریکا و در راستای مصالح آن کشور عمل کنند!
در اینکه چهار کشور، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان با همیاری اسرائیلی ها و سعودی ها، اسباب سقوط نظام پیشین و برسرکارآوردن خمینی و رژیم اراذل اوباشش را فراهم کرده بودند،، هیچ شک و گمانی نبوده و نیست، زیرا به اندازه کافی خاطرات و افشاگریها بازیگران انقلاب در دست مت باشد، ولی این برای نخستین بار است که مدارک محرمانه و سری آمریکا در دسترس قرار گرفته که جزئیات این جنایت را آشکار و روشن خواهد کرد.

در پایان این اطمینان را داریم که بسیاری از سینه چاکان رژیم ملایان و نیز ساده لوحان مذهبی، همانگونه که اراجیف رژیم و خرافات ۱۴۰۰ ساله باورهایشان را در ۳۸ سال گذشته همواره تفسیر و تعبیر کرده اند، به همان شیوه هم این مدارک را هم برای خود تفسیر خواهند کرد و همچنان با سر در برف فرو کردن و گفتن "انشاالله که گربه" است، به زندگی نکتبار خود ادامه خواهند داد، ولی حتی اگر با روشنسازی یکتن از آنان را هم از خواب بتوانیم بیدار سازیم، خود گامی بسوی پیشرفت و آینده ای روشن برای کشورمان است! نیز، امید است با این مدارک آن دسته خودفریب ِ غرب زده که در کمالساده لوحی می پندارند، آمریکایی ها یا دیگر کشورهای غربی برایشان آزادی بارمغان خواهند آورد، از نابینایی فکری رها گشته و متوجه شوند، که ارمغان بیگانگان، همین رژیم و امثالهم است!

 می توانید اسناد تازه افشا شده ویکی لیکس را در پیوند زیر به طور کامل مطالعه کنید


1. (S) ENTIRE TEXT. 2. SUMMARY. TWO BUSINESSMEN, ONE OF THEM AMERICAN, HAVE BEEN GIVEN A MESSAGE FOR PRESIDENT CARTER, APPARENTLY FROM KHOMEINI, ASKING THE PRESIDENT TO USE HIS INFLUENCE WITH THE IRANIAN MILITARY TO LET KHOMEINI LAND IN TEHRAN. END SUMMARY. 3. ON EVENING OF JANUARY 24, LEONARD FREEMAN AND M. NOURBAKHSH (BOTH OF WHOM HAD TALKED WITH AN EMBOFF SEVERAL WEEKS AGO FOLLOWING AN EARLIER MEETING WITH KHOMEINI) CONTACTED EMBASSY AND REQUESTED URGENT MEETING. DURING INTERVIEW WITH EMBOFF, PAIR SAID THEY HAD SEEN AYOTOLLAH KHOMEINI FOR ONE HOUR THAT AFTERNOON AND THEN WENT BACK AGAIN WHEN THEY LEARNED TEHRAN AIRPORT CLOSED. DURING SECOND MEETING AT KHOMEINI'S RESIDENCE, KHOMEINI'S AIDE ESHRAGHI BROUGHT OUT SECRET SECRETPARIS 02604 251025Z MESSAGE WHICH HE DESIRED PASSED TO PRESIDENT CARTER ON MOST URGENT BASIS. MESSAGE, IDENTIFIED AS BEING FROM KHOMEINI HIMSELF, IS AS FOLLOWS: BEGIN TEXT QUOTE. PLEASE TELL PRESIDENT CARTER THAT REGARDLESS WHAT WILL HAPPEN IN IRAN, THAT THE IRANIAN PEOPLE WILL UNDERSTAND THAT THE U.S. POLICY BROUGHT Sheryl P. Walter Declassified/Released US Department of State EO Systematic Review 20 Mar 2014 Sheryl P. Walter Declassified/Released US Department of State EO Systematic Review 20 Mar 2014 THE SITUATION TO WHERE IT NOW STANDS. I GIVE MY WORD TO PRESIDENT CARTER THA IF HE USES HIS INFLUENCE TO QUIET DOWN THE MILITARY AND IF THEY ALLOW ME TO LAND SAFELY AND THERE ARE NO DEMONSTRATIONS OR VIOLENCE, I WILL PERSONALLY NEGOTIATE WITH THE IRANIAN GENERALS AND WILL SOLVE THE DIFFERENCES TO THE BEST INTEREST OF IRAN AND THE UNITED STATES GOVERNMENT. UNQUOTE. END TEXT. 4. DURING HOUR LONG SESSION, ACCORDING TO TWO MEN, KHOMEINI INSISTED THAT HE WILL LEAVE FOR IRAN AS SCHEDULED ON EVENING JANUARY 25. KHOMEINI SAID THAT THE NEW GOVERNMENT WILL BE NON-COMMUNIST AND HE CAN ASSURE U.S. THAT IT WILL BE COMPOSED OF MEMBERS THE U.S. WILL APPROVE OF. 5. FREEMAN AND NOURBAKHSH SAID THAT KHOMEINI OBVIOUSLY VERY CONCERNED ABOUT THE DEVELOPING SITUATION BUT IS PREPARED TO GO FORWARD ON A CONFRONTATION WITH THE MILITARY IF HE MUST. HE WOULD PREFER A PEACEFUL NEGOTIATION WITH ALL FACES SAVED. IF KHOMEINI IS KILLED, THEY SAID, CHANCES FOR A CIVIL WAR IN IRAN ARE CERTAIN AND LIVES OF AMERICANS IN IRAN ARE IN JEOPARDY. KHOMEINI BELIEVES PRESIDENT CARTER HAS INFLUENCE OVER THE IRANIAN MILITARY AND CAN PLAY A ROLE TO OBTAIN A PEACEFUL SECRET SECRET PAGE 03 PARIS 02604 251025Z SOLUTION IN THE INTEREST OF THE UNITED STATES AND IRAN. 6. FREEMAN'S CARD IDENTIFIES HIM AS PRESIDENT OF GLT INDUSTRIES, INC., 411 CLINTON AVE., NORTHVALE, N.J. NOUBAKHSH'CARD IDENTIFIES HIM AS CONNECTED WITH AMTRON INDUSTRIES, P.O. BOX 237, JERICHO, N.Y. HARTMAN SECRET NNN Sheryl P. Walter Declassified/Released US Department of State EO Systematic Review 20 Mar 2014 Sheryl P. Walter Declassified/Released US Department of State EO Systematic Review 20 Mar 2014

تیم اصلاح واعتدال انگلیسی تجزیه ایران را با فراکسیون مناطق ترک نشین استارت زد


شبی رهگذری دزدی را دید که از دیوار خانه مردم بالا می رود! دزد بمحض دیدن رهگذر، چهار زانو بر روی دیوار نشست و ادای نواختن تار زنان را در آورد! رهگذر از او پرسید بر بام خانه مردم چه می کنی؟ پاسخ داد، تار می زنم. پرسید، پس چرا نوایی از تارت بر نمی آید؟ پاسخ داد، نوایش را فردا خواهی شنید!
اکنون، فردای آن شب فرا رسیده و نوای تار ایرانستیزان بگوش می رسد، که متوجه می شویم چرا چندیست رسانه های بیگانه از جمله رادیو فردا و آیت الله بی بی سی، "نژاد آریایی" که در حقیقت همان "نژاد ایرانی" است را محمل و دروغ خوانده و غیرمستقیم ایران را کشوری با نژاد های گوناگون می خواندند، و با زدن برچسب "نژاد پرستی" بر ایرانیان، درصدد سرکوبی هویت ملی ما برآمده بودند!
همه این نیرنگ ها و دروغسازی ها بخاطر آماده سازی اذهان عمومی بود که به ایرانیان بقبولانند، که آنان در یک "ذات و گوهر" مشترک نبوده و ایران متشکل از نژادهای گوناگون است، تا ملت سازی کرده و ایران را به کام جنگ داخلی و تجزیه فرو برند!
جمهوری اسلامی بیاری نفرت پراکنان قومی، نخستین گام رسمی برای تجزیه کردن ایران را برداشت:

پرده نخست نمایش
در این چند سال اخیر افرادی در ایران پدیدار گشته‌اند که با والضالین کشیدن و لباس انقلابی بر تن نمودن، در ظاهر سینه برای حسین و شیعه چاک زدن و فریفتن مردم با شعارهای پوپولیستی، نفوذ عجیبی بر ساختارهای حکومتی کشور پیدا کرده‌اند ولی آنان در باطن تنها به دنبال یک چیزند (تجزیه گام به گام و آرام ایران) دقیقا همانند به کارهای پیشه‌وری، قاسملو، شیخ خزعل، ریگی و... منتها نه با تفنگ و قناصه بلکه با سوءاستفاده از قران و چپیه. به تازگی این گروهک‌های مرموز اقداماتی به انجام رسانده‌اند که شوربختانه در سایه‌ی بی‌خبری و ناآگاهی نظام از بطن ماجرا، گرفتاری مردم به علت مشکلات بسیار و حزب‌بازی و لابی‌گری در دولت؛ سرزمین تاریخی ایران را به سمت بالکانیزه شدن سوق داده‌است. کارهایی مانند: تدریس زبان و ادبیات قومی خاص در مدارس، ایجاد رشته‌ی دانشگاهی زبان یکی از اقوام در دانشگاه و به تازگی تشکیل فراکسیون تْرک‌زبانان در مجلس شورای اسلامی.
تا همین چند سال پیش در ایران کسی عنصر ترک‌زبان بودن را نمی‌شناخت هرچه بود یا نامی آذری داشت یا زنجانی یا اردبیلی یا رزنی و یا... اکنون چه شده‌است که فراکسیون ترک‌زبان تشکیل شده؟ اگر به نمایندگان این فراکسیون دقت شود آشکار منطقه‌ای در نقشه پدیدار می‌شوند که در رسانه‌های تجزیه‌طلب و بیگانه به نام آذربایجان جنوبی شناسانده شده‌است. با مقایسه این رخداد با رخدادهای مشابه در کشورهای پیشرفته می‌توان عجیب بودن و اهریمن بودن آن را شناخت. در امریکا نزدیک به 50 میلیون اسپانیای زبان زندگی می‌کنند چرا در هیچ کدام از مجالس امریکای فراکسیون اسپانیایی زبان نیست! در ایتالیا چندین زبان و گویش وجود دارد که پیشینه‌ای کمتر از زبان ایتالیایی ندارند پس چرا هیچ‌کدامشان در مجلس ایتالیا فراکسیون ندارند؟ چرا برتون زبان‌ها در مجلس فرانسه فراکسیون ندارند؟ چرا در آلمان با وجود لهجه‌های و حتی زبان‌های مختلف ژرمنی، زبان آلمانی معیار رسمیت دارد و هیچ گویش یا زبانی دیگر در مجلس آلمان فراکسیون ندارد؟ چرا مردم آینو در ژاپن فراکسیون ندارند و زبان ژاپنی در همه جای کشور رسمی است؟ در برتانیا با وجود لهجه‌های گوناگون انگلیسی و زبان‌های غیرانگلیسی، لهجه لندنی یا انگلیسی بی‌بی‌سی کاربرد دارد و هیچ لهجه یا زبانی دیگر در مجالس آن (عوام و لردها) فراکسیون ندارد؟ چرا در هیچ کدام از دوره‌های حکومتی در ایران (پهلوی و قاجار) فراکسیون زبانی خاص در مجالس وجود نداشت؟
.
اهداف تشکیل فراکسیون تُرکی
با موشکافی این اقدامات و نیز نگاهی عمیق به پیشینه‌ی برخی از اعضای این فراکسیون مانند قاضی‌پور نماینده ارومیه که در نشست‌های انتخاباتیش سخن درانیده‌بود که (کسانی که فارسی حرف می‌زنند چه گُهی خورده‌اند) می‌توان به اهداف آتی این فراکسیون پی برد.
.
در فاز نخست:
فشار به دولت برای تدریس زبان و ادبیات ترکی در مدارس شهرهای شمال‌غربی ایران
.
در ادامه تلاش برای تدریس و تحصیل به زبان ترکی در تمام پایه‌های تحصیلی
.
فاز دوم:
فشار به دولت برای درج واژگان و کلمات ترکی در کنار زبان پارسی بر روی تابلوهای راهنمای شهرها، اماکن، خیابان‌ها، کوچه‌ها و...

رفته رفته حذف زبان و واژگان زبان پارسی از روی تابلوهای راهنمای شهرها، اماکن، خیابان‌ها و...
.
فاز سوم:
بومی سازی پذیرش دانشجو و سرباز در شهرهای شمال‌غربی
.
تلاش برای جداسازی و خودکفایی اقتصادی در شهرهای شمال‌غربی
.
فاز چهارم:
درخواست همه‌پرسی برای رسمیت بخشیدن به زبان تُرکی در شهرهای شمال‌غربی
.
فاز پنجم:
برگزاری همه‌پرسی برای اخذ خودمختاری نواحی شمال‌غربی
.
برپاسازی مجلس قانون‌گذاری و... در ناحیه خودمختار
.
فاز ششم:
انتخاب پرچم و نقشه سیاسی
.
فاز پایانی:
جدایی مناطق شمالغربی از ایران (منطقه قرمز رنگ در نقشه)
.
پرده دوم نمایش
به دنبال تشکیل فراکسیون تُرک‌زبانان در مجلس و رسیدن این فراکسیون به اهدافش، کُردها نیز دست به کار خواهند شد و فراکسیونی با همین نام تشکیل خواهند داد. البته در این فراکسیون مناطق غربی ایران جدا خواهند شد (منطقه آبی رنگ در نقشه) در واقع می‌بایست آن هفت فاز اهدافی را برای کُردزبانان هم در نظر داشته‌ باشید.
.
پرده سوم نمایش:
به دنبال تشکیل این دو فراکسیون، فراکسیون بختیاری‌زبانان نیز شکل می‌گیرد و مناطق وسیعی از ایران جدا خواهند شد. در این جدا شدن‌ها بخش بزرگی از زاگرس تجزیه خواهد شد (منطقه زرد رنگ در نقشه). همچنین مناطق عرب، بلوچ و ترکمن زبان علم جدایی برخواهند داشت ولو با جنگ و خونریزی.
پرده پایانی:
بزرگترین عامل پیشرفت این غدد تجزیه‌طلبانه؛ سکوت نظام و نادانی مردم ایران نسبت به تاریخ و هویت باستانی‌شان است. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند ایرانیان ساکن در شهرهای شمالغربی در گذشته زبان‌شان زبانی همانند به زبان (تالشی و کردی) بوده است همان آذری که در اکثر کتاب‌های تاریخی کهن نامی از آن هست. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند شاعران و نویسندگانی مانند قطران تبریزی، بابافرج تبریزی، مغربی تبریزی، ابوالمجد تبریزی و... به زبان آذری شعر و نوشته دارند. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند زبان تُرکی عنصری بیگانه در شمالغرب ایران است و این زبان صدها سال پیش به این ناحیت تحمیل شده‌است. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که آذری‌های میهن پرست را بشناسد. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که جنبش گرگ‌نما و تجزیه‌خواه پان‌ترکیسم را بشناسد. کمتر ایرانی یافت می‌شود که بداند منطقه قفقاز تا همین 200 سال پیش جزی از ایران بوده کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که تلاشی در جهت روشنگری دیگر ایرانی در این راستا کرده باشد. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند زبان فارسی و کُردی مانند دو برادر نسبت به همند چون هر دو از یک ریشه و تبارند. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند زبان فارسی و لُری تنها در گویش با هم اختلاف دارند چون‌که هر دو ادامه‌ی زبان پارسی باستانند. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند ایران بزرگ چه کشوری بوده و برای چه تجزیه شده و چرا دوباره در حال تجزیه شدن است. آری کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که هویت تاریخی خود و پیشینه‌ی باستانی آب و خاکش را بشناسد کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که دشمن راستین ملت و خائنان داخلی به تمامیت ارضی کشورش را بشناسد. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که در راستای اتحاد و یکپارچگی ایران گامی برداشته باشد و نسبت به رخدادهای تجزیه‌طلبانه هوشیار و کوشا باشد و علم مخالفت با آنان را بردارد.

عبدالکریم لاهیجی؛ با نقاب و ‌دکان‌حقوق بشر

عرفان قانعی فرد:
از بوق ملکه بریتانیای صغیر(BBC)، سخنی‌ نمی گویم. چون هر بار بگوییم "ضد ایران و ایرانی هستید"، ناشیانه از دیوار حاشا بالا می روند و نقاب ریا بر دیده می‌نهند. اما به عنوان یک مورخ عرض کنم: چقدر فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران، ذلیل و خاک بسر شده که یک مشهور به تجاوز به عُنف* (عبدالکریم لاهیجی؛ با نقاب و ‌دکان‌حقوق بشر)، بنشیند و عین یک حقیر از بازشناساندن تمدن و تاریخ ایران بنالد و دروغ بگوید و در ایران هم یک تفنگچی تخریبچی( جنتی عضو مجاهدین خلق)، وزیر فرهنگ و ارشاد باشد....
تا حالا مورخی را ‌دیده اید که دم از قانون و تبصره و ماده بزند؟ به چه حقی یک وکیل درجه ۳ (آنهم رفیق مسعود رجوی و مجاهدین خلق)، باید درباره بحث تخصصی تاریخ ایران سخن بگوید؟



نشان روشنفکری در BBC (زبانم لال بی طرف) و وزارت ارشاد(تحت نظارت حوزه علمیه)، سه چیز است: ۱.‌فحش و ناسزا به شاه ۲. دنبال یک بت تقلبی به نام مصدق افتادن (اولین احمدی نژاد تاریخ ایران)؛ ۳. ضدیت با ایران و ایرانی و دفاع از تجزیه طلبان...( بدون هیچ غیرت و حمیت و تعصب به تاریخ و هویت ایرانی)
واقعا یک دروغگوی متقلب و متوهم، چه نوع از دمکراسی و حقوق بشری را می خواهد در ایران نهادینه کند؟
[سند روایت: * گفتگوی من با ۳ نفر از کارکنان ساواک درباره دروغ های اوباش ها و اجامری امثال لاهیجی در افکار عمومی آن ایام ... که شرحش‌ در کتاب "شبکه فراملیتی ترور در ایران ۱۳۵۷" آمده. از خانه تیمی مجاهدین خلق تا خانه معشوق در کرج که شوهر بی نوا کارگر رنگرزی بود و این سبیل استالینی به هوس دگر.. مبارزه زیر لحاف!..عاقبت دستگیری شوهر مادر مرده با کلت خریداری شده در پل پارک وی و کتک‌زدن دسته جمعی لاهیجی و ... که حالا هرجا می نشیند با تقلب می گوید شکنجه شده!... ]

نگاه هارفرد جونز مامور و جاسوس بریتانیایی به جامعه ایران

سرجونز سرجاسوس بریتانیایی که در اواخر زندیه و اوایل قاجار دارای نفوذی بی نظیر در دربار ایران بوده در گزارشی از اوضاع ایران برای دربار بریتانیا چنین مینویسد:
« این ملت ذاتا طبعی بلند و شخصیت اجتماعی قابل احترامی را به ارث برده اند ولی از اواخر صفویه به علت نفوذ بیش از حد دین در ارکان زندگی شخصی و اجتماعی اینها و مقدس شدن دستورات روحانیون که در دربار هم نفوذ بیش از حدی داشتند مردم را به اطاعت کورکورانه و تبعیت برده وار ملزم میساخت که این از میراث شوم بازمانده از صفویه است.این شیوه نامیمون ، بجز در دوران کریمخان ، در سلسله های صفویه ، افشاریان، زند بر این مردمان به سنت بدل شد و به صورت عادت اجتماعی ادامه داشت،و اقا محمد خان و جانشینان او آنرا به حد اعلا رسانده اند،گرسنگی، ناامنی و فقدان امنیت اقتصادی و اجتماعی به علت ناکارآمدی محض در اداره امورات مالی و عدم توجه نهاد قدرت به نیازهای مردم ،به روابط اجتماعی سرایت بدخیم داشت و اثرات مهلکی بر روابط اجتماعی مردم ایران وارد ساخت.اخلاق عامه به پستی گرایید.فقدان امنیت اجتماعی ، اعتماد مردم را به یکدیگر سست کرد.پاکدامنی و درستکاری به حداقل رسید.چاپلوسی و تملق برای بدست آوردن امید به بقای اجتماعی به عنوان صفتی لازم برای حیات مردمان همه گیر شد و چنین اثرات مخرب و منفی در اخلاقیات جامعه به نظر میرسد تا سالها و شاید قرون متمادی مردمان این سرزمین را آسیب پذیر سازد»
تصویر: هیئت بریتانیایی و هارفرد جونز در کنار فتح علی شاه 1808 میلادی
هارفرد جونز یک مامور بریتانیایی که لطفعلی خان زند را به هنگام فرار از لشکر آقامحمدخان همراهی میکرده ( که طبق خاطرات خود ایشان شاید بتواند الماسهای کوه نور و دریای نور را از ایشان به حیله های مختلف بگیرد ولی با درایت آخرین شاه زند ناکام ماند) یک مامور و مورخ بریتانیایی هست که از دوره زندیه تا حتی پس از پادشاهی فتحعلی شاه در ایران بوده ، به دربار زند و قاجار نزدیک بوده، از عوامل تحریک فتحعلی شاه برای قتل عام خاندان کلانتر ( وزیر اعظم سه پادشاه از لطفعلی تا فتحعلی شاه) بوده در سالهای آخر عمر به مطالعه دقیق تاریخ ایران و مشاهداتش نسبت به جامعه آن برش تاریخی پرداخته و همراه با اسکات وارینگ دیگر مامور ارشد بریتانیا در ایران به نوشتن گزارشات مفصلی درباره جامعه شناسی آن دوره ایران برای دربار بریتانیا مبادرت کرده بود.
( به واقع نگاه این مامور و جاسوس بریتانیایی وقتی که همراه شود با گزارشهایی که در اواخر قاجار و دوره پهلوی از جامعه ایران توسط همین فرستاده های بریتانیایی در اسناد مختلف دیده میشود حاکی از آن هست که توفیق بسیار زیاد سیاست بریتانیا در پشیبرد اهداف استعماری و استثماری خود در جوامع و مردمان سرزمینهای تحت نفوذ، هرگز بدون دلیل و بی حساب و کتاب نبوده است.اگر ما ملت ایران چنین نگاهی ژرف و ساختاری به تحولات تاریخ سیاسی - اجتماعی میهنمان میداشتیم شاید میتوانستیم جهت رفع عیوب خود برآییم ولی اسفناک زمانی که این گزارشهای جامعه شناختی فقط ابزاری برای از پای درآوردن ما شدند نه وسیله بازشناسی اجتماعی خود ما...)

بی بی سی و جشن های ۲۵۰۰ ساله

اینروزها(برابر با ۲۰ تا ۲۴ مهر سالروز برگزاری یکی از مهمترین نمایشهای فرهنگی این مرز و بوم به جهانیان یعنی جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ایران هست.
بی بی سی هنوز آن خدا بیامرز را نبخشیده و از رنج مردمی که از فقر می سوختند اما شاه جشن های دوهزار و پانصد ساله برپا می کرد؛می سوزد و گاه و بیگاه ،با بهانه و بی بهانه به جنگ "نظام پیشین" می رود و پای می فشارد تا به شیوه دم دمه های "انفجار نور" با دروغ و جنگ روانی به ستیز با "اعتبار" آن نظام برخیزد.تو گویی ملکه محترمه خواب ندارد و هر شب خواب بازگشت نظام پیشین را می بیند،بیشتر از آن مقدار که سلطنت طلبان فرانسه می دیدند؛صبح با وحشت دستور صادر می شود که فحش بدهید و توپخانه های جنگ روانی و تبلیغات شلیک کنند!

به هیچ روی در این ستیز که ظاهرا تا آنجا که امکان دارد تمام عیار است و ممتد،ابایی ندارد یاوه های آن به ظاهر خواننده مبتذل را پخش کند که می گوید،منشا مدرنیسم و راه آهن وغیره "اخلاق سگی" بوده!و بدین طریق دق دلی خود از رضا شاه را با فحش های اب دار از دهان آن به ظاهر خواننده خالی کند؛ چنان با ادای رفتار نجیبانه و اتو کشیده انگلیسی تبلیغ شده فاصله دارد که تو گویی انگلیس کشوری در آفریقاست و آن بنده خدا راست گفت و جماعتی به تمسخر گرفتند؛البته این کینه و دل آزاری خالی شدنی و تمام شدنی نیست حتا اگر آب را بریزند جایی که مشهور است!
این لاهیجی هم خیلی بیچاره بامزه ایست،بشدت رقت آور و نمونه کسی است که فقط پوست مانده و هر چیز دیگری و از جمله امعا و احشا خود را هم به بریتانیا فروخته و اندرون از ماموریت برای وطنشان انباشته


پسر امینی نخست وزیر ایران در دوران شاه مستندی را دراینباره ساخته و سعی کرده یکی از نقاط افتخار افرین دوران شاه را با جعل ارقام و البته مراجعه به کسانی که نفرتشان به ایران پهلوی و فرهنگ و تاریخ میهنمان برهمگان ثابت شده مخدوش گزارش دهد.
این مستند که برای بی بی سی فارسی طبعا ! ساخته شده توسط اقای انصاری یکی از مسئولین برگزاری و عباس میلانی استاد و مسئول بخش ایرانشناسی دانشگاه استنفورد!! در برنامه صفحه دو تحلیل میشود.جالب هست متصدیان و مسئولان برگزاری این جشن ملی زنده و حاضر هستند ولی امینی سراغ بنی صدر رفته تا هزینه های این جشنها را از او بپرسد!! میلانی هم که طبعا مثل هم آخوری هایش نفرت از نمایش تاریخ و فرهنگ ایرانی همچنان خونش را آلوده کرده و از این مرض رهایی نخواهد یافت به هارت و پورت مشغول هست.
به هر حال بی بی سی فارسی و پسر امینی و میلانی بخواهند به پرونده ای از دوران پهلوی برسند عاقلانه نیست انتظار خاصی داشت ولی ....
در این فکرم جشن های 2500 ساله شاهنشاهی یکی از نقاط زرین در فعالیتهای فرهنگی دوران پهلوی و از اقدامات درخشان شاهنشاه فقید ایران به شمار می آید که غرور ایرانی وشکوه ایران برابر چشمان جهانیان به رژه کشیده شد.و البته خاری در چشم دشمنان ایرانزمین...چرا باید چنین مستندی توسط امینی به سفارش بی بی سی ساخته شود...
مستندی در باره جشن های 2500 ساله ایران

.

.
تا تاریخ گذشته خود را ندانیم نمیتوانیم آینده ای موفق و باشکوه برای وطن و ملتمان بسازیم و مجبور به تکرار تاریخ خواهیم شد.