اصطلاحات جعلی واژگان سیاسی توسط رسانه های استعماری


با گسترده شدن نفوذ رسانه های فارسی زبان بیگانه و نبود رسانه های خبری بی طرف و آزاد در داخل ایران، رفته رفته برخی عبارات و اصطلاحات جعلی هم وارد واژگان سیاسی ایرانیان شد. از جمله این جعلیات، یکی هم اطلاق عنوان «ملت» یا «ملیت» به اقوام ایرانی است که پیشتر تنها در میان رسانه های طیف چپ یا تجزیه طلبان متداول بود؛ اما در حال حاضر در بسیاری از رسانه های دولتی بیگانه همچون «بی بی سی فارسی»، «رادیو زمانه»، «روز آنلاین» یا «دویچه وله فارسی» کاربرد دارد. این جعل عنوان، به صورت حساب شده و برای برخی اهداف سیاسی از پیش تعیین شده انجام می شود
ملت ها يا مليت ها در يك كشور، چيزى جز جعل نيست.
استفاده از اين واژگان غلط، تنها براى اهداف ضد ايرانى و تجزيه طلبانه صورت ميگيرد.برخورد با كسى كه از واژه ملتها استفاده ميكند، بايد مانند برخورد با يك تجزيه طلب باشد. با کوچک سازی و تجزیه قصد دارند از قدرت و توان یک کشوری با پشتوانه هفت هزار سال تاریخ وتمدن را بکاهند و راحتر به منافع و منابع آن دسترسی پیدا کنند. دقیقا مثل کشور های شوروی سابق.
بخش فارسی رادیو آلمان (دویچه وله) و که پیش از این به صورت غیرمستقیم به حمایت از فعالیتهای جدایی‌طلبانه یک گروه تجزیه‌طلب میپرداخت اکنون به صورت آشکار و در قالب مصاحبه و دفاع از اقلیت های قومی به حمایت از این گروهای تجزیه‌طلب روی آورده است! صفحه فیسبوک و سایت دویچه وله فارسی پاتوق و نشر مطالب قوم گرایانه ضد ایرانی پانکردیسم تبدیل شده
جعل عنوان ملت و حق تعیین سرنوشت تجزیه طلبان
ملتهای ایران یا اقوام ایرانی؟
هر دو عناوین «ملت» و «قوم» را برای گروههای انسانی بکار می برند اما این دو اصطلاح مفاهیم یکسان ندارند.
تفاوت«گروه قومی» و «ملت» در ارتباط با مفهوم دیگری به نام «کشور» یا واحد سیاسی مستقل، تعیین می شود.Iملت را صرفا به گروههایی می گویند که در کشور مستقل زیست می کنند و شاید به همین علت باشد که هیچکدام از رسانه های فارسی زبان بیگانه، برای اشاره به گروههای اتنیکی و قومی در کشورهای متبوع خویش از اصطلاح «ملت ها» استفاده نمی کنند.
مثلا هیچگاه دیده نشده که رادیو زمانه یا روز آنلاین که به هزینه دولت هلند اداره می شوند، از این القاب برای مردم هلند استفاده کنند یا صدای آمریکا و رادیو فردا به مردم ساکن در آمریکا، ملتهای آمریکا یا دویچه وله به مردم آلمان، ملتهای آلمان بگویند.
بر خلاف کشور کهن ایران – که هزاران سال سابقه تاریخی دارد – کشورهای نو ظهوری همچون آمریکا و سوییس تلفیقی از طیف متنوعی از ملتهای گوناگون هستند که پیش از تولد این کشورها حیات مستقل داشتند. این اجزای تاریخی کماکان از جنبه های مختلف، ویژگیهای خاص فرهنگی و تاریخی خود را حفظ کردند؛ با اینحال هیچکدام از گروههای قومی تشکیل دهنده ی این کشورها ملت خوانده نمی شوند؛ بلکه در تمام موارد یک ملت به نام «ملت آمریکا» یا «ملت سوییس» و یک ملیت با عنوان «آمریکایی» یا «سوییسی» وجود دارد و بقیه گروهها «ساب کالچر» (خرده فرهنگ) یا گروه قومی خوانده می شوند. در آمریکا این عنوان حتی برای گروههای سرخپوستان که پیش از تولد کشور آمریکا ملتهای مستقل بودند هم سابقه ندارد یا دستکم در ارتباط با کشور آمریکا متداول نیست.
با این تفاصیل هنوز این پرسش مطرح می شود که هدف از پافشاری بر این عنوان «ملت ها» یا «ملیت ها» برای اقوام ایرانی چیست و اساسا این موضوع چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟ پاسخ به این پرسش در مفهوم دیگری با عنوان «حق تعیین سرنوشت» نهفته است.
حق تعیین سرنوشت
«حق تعیین سرنوشت» از آن دسته مفاهیمی است که سابقه طولانی در ادبیات سیاسی جهان دارد و از نقطه نظرات گوناگون و متباین و متضادی تعریف شده؛ هر کدام از تعاریفی که از این مفهوم ارایه شده می تواند در جایگاه خود بررسی شود و مورد قبول یا رد گروههایی قرار گیرد؛ اما این مفهوم یک جنبه حقوقی هم در روابط بین الملل دارد که ما صرفا در اینجا همان یک وجه حقوقی را در نظر داریم.
در سال ۱۹۴۱ و در پی پایان یافتن جنگ جهانی دوم، نیروهای متفقین سندی را به امضا رساندند که در آن به «حق تعیین سرنوشت ملتها» اشاره شده بود؛ یک سال بعد این بیانیه به امضای ۲۶ کشور دیگر رسید و بعدها در سال ۱۹۴۵ به تصویب «منشور سازمان ملل متحد» انجامید.
در فصل یک، ماده یک، بخش دوم «منشور ملل متحد» و همچنین در «پیمان حقوق مدنی و سیاسی بین ملتها» به «حق تعیین سرنوشت ملت ها» اشاره شده؛ این حق امکان استقلال جوامع گوناگون را تحت شرایط خاص فراهم می کند. بر پایه این حق قانونی مناطقی که پیشتر مرزها و دولتهای محلی داشتند (عمدتا مستعمره ها و کلونی ها) اما هنوز به عنوان کشور شناخته نمیشدند، امکان یافتند تا به عنوان کشورهای مستقل اعلان استقلال کنند. متعاقبا از سال ۱۹۴۶ تا سال ۱۹۶۰، سی و هفت کشور جدید از داخل مستعمرات آسیایی، آفریقایی و خاورمیانه ای سر برآوردند.
حق تعیین سرنوشت در مفهوم اخیر خود – که به تشکیل واحدهای سیاسی مستقل می انجامد – صرفا برای ملت ها تعریف می شود. به عبارت دیگر تنها جوامعی که با عنوان «ملت» به رسمیت شناخته شوند حق دارند کشورهای مستقل خود را تشکیل دهند. در تعریف ملت یا مردمی که این حق برایشان متصور است، به تمام جمعیتی گفته می شود که بدون در نظر گرفتن تفاوت ها، یک سرزمین را تحت اشغال خود دارند. قوانین بین المللی گروههای قومی یا اقلیت ها را به عنوان مردم/ملت نمی شناسد.II III
از همینجا می توان به هدف جعل عنوان «ملت» یا «ملیت» – یا در شکل جدیدی که برخی رسانه ها، هر دو عنوان ملیت و قومیت (ملیت/قومیت) را برای هم معنی و مترادف نشان دادن آنها توامان می آورند – پی برد. چه اینکه اگر قرار باشد هر کدام از اجزا تشکیل دهنده ملت ایران، یک ملت مستقل شناخته شود و این عنوان را برای اشاره به اقوام ایرانی و در میان ایرانیان و در جامعه بین المللی مصطلح کنند، گام بعدی احتمالا تجزیه ایران بر پایه حق تعیین سرنوشت این ملل نو بنیاد خواهد بود.
در نظر داشته یاشیم، زمانی که حق تعیین سرنوشت برای ملتهای نوظهور به رسمیت شناخته شد، بخش اعظم جهان متشکل از مستعمرات بود و هیچکدام از این کشورها بخشی از سازمان ملل متحد نبودند. در واقع بیانیه اعطای حق تعیین سرنوشت به ملت ها و مستعمرات «به هبچ وجه به معنای حق تعیین سرنوشت به وسیله تجزیه دیگر کشورها نیست».IV
تجزیه طلبی؛ جرم یا حق قانونی؟
برخی فعالین سیاسی – از جمله حامیان حقوق بشر – تجزیه طلبی را هم بخشی از حقوق شهروندان قلمداد می کنند و به همین علت بسیاری از کسانی که در ایران جرایم تجزیه طلبانه مرتکب می شوند – علاوه بر آن عده که اساسا جرایم دیگری دارند و زندانی عقیده و وجدان لقب گرفتند. – زندانیان سیاسی و فعالین حقوق مدنی لقب می گیرند.
پاسخ به این پرسش که آیا تجزیه طلبی از حقوق قانونی افراد است یا باید جرم تلقی شود، در نظر افراد مختلف، متفاوت است؛ اما در قوانین بین المللی مشخصا از «تجزیه طلبی» با عنوان «جرم بسیار سنگین» یاد می شود.
بر طبق ماده ۳۸ اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری یا دادگاه جهانی، به عنوان مرجع رسمی قوانین بین الملل، «تجزیه طلبی» به عنوان یکی از «سنگین ترین جرایم» شناخته شده است. مشخصا هرگونه اقدام داخلی علیه تمامیت ارضی یک کشور یا هر گونه کوششی برای لطمه زدن به تمامیت ارضی یک کشور شامل حتی اقدامات تدرکاتی/مقدماتی به عنوان سنگین ترین جرایم در میان قوانین تمام ملل متمدن ارزیابی می شود.V
به همین شیوه، کشورها هم مکلف هستند که در جهت اخلال یا از میان بردن همبستگی ملی یا تمامیت ارضی کشورهای دیگر گام برندارند و هرگونه تلاشی در این جهت محکوم است.VI
پانویس ها:
Armosino, A. (2003). Hermeneutics and Inculturation. The Council for Research in Values and Philosophy. pg 100. ‘difference between ethnic group and nation, it would be the word State. Nation refers to some state, either existing or desired.’[]
Musgrave, T. (1997). Self-determination and national minorities. Oxford monographs in international law. Clarendon Press. ‘paragraph 6 of Resolution 1514(XV), whose effect precludes ethnic groups within non-self-governing territories from being considered as peoples.’[]
Gudeleviciute, V. (2005). Does the Principle of Self-determination Prevail over the Principle of Territorial Integrity?. International Journal of Baltic Law. Vytautas Magnus University School of Law. ‘under Resolution 2625(XXV) as under Resolution 1514 (XV), “a people” can be defined as the entire population of a territorial unit. Thus, both resolutions preclude ethnic groups within non-self-governing territories from being considered as “peoples”.’[]
Maʻoz, M. (2002). Middle Eastern Minorities and Diasporas. Sussex Academic Press. ‘Documents published about the San Francisco Conference in 1945 reveal that those who drafted the UN Charter, which declares “the right of all peoples to self-determination,” did not support self-determination by secession . There was an understanding that the right to self-determination conformed to the purposes of the Charter “only insofar as it implied the right of self-government of peoples and not the right of secession.”۴۴ The 1960 UN Declaration on the Granting of independence to Colonial Countries talked about “the right of self-determination of all peoples,” but regarded it as incompatible with the UN Charter to discuss “any attempt aimed at the partial or total disruption of the national unity and the territorial integrity of a country’
[]
Lauterpacht, E., Greenwood, C. (1999). International Law Reports. Cambridge University Press. ‘as a formal source of international law pursuant to Article 38 (c) of the Statute of the International Court of Justice. Secession is deemed to be a most serious crime by the national legislations of civilized nations. More particularly, an inside assault on the territorial integrity of a country or an attempted assault, including preparatory actions, are categorized as one of the gravest of crimes in virtually all the criminal codes of civilized nations.’[]
Sarnoff, I. (1997). International Instruments of the United Nations. United Nations Publications. ‘refrain from any attempt aimed at the partial or total disruption of the national unity and territorial integrity of any other State or country.’ []


ملیت, ملت, قوم, قومیت, اقوام, اصطلاحات جعلی, واژگان سیاسی, بی بی سی فارسی, رادیو زمانه, روز آنلاین, دویچه وله فارسی, حق تعیین سرنوشت, 

پاسخ به مطلب دروغ آمیز انسان باستانی زاگرس‌ نشین و افسانه نژاد آریایی

پاسخ به مطلب دروغ آمیز انسان باستانی زاگرس‌ نشین و افسانه نژاد آریایی


چرچیل می گفت تا حقیقت فرصت کند تنبانش را بالا بکشد دروغ نیمی از جهان را در نوردیده
نژاد آریایی و ایران ستیزی
این کاری است که تجزیه طلبان و حامیان استعماری آنها انجام میدهند چون به رسانه دسترسی دارند دروغ می گویند بعد که تکذیب بشود هم اصلا مهم نیست چون کسی خبردار نمی شود ...چندی پیش تلویزیون بی بی سی فارسی و بخش وبسایت آن، بر پایه تحقیقات یک متخصص ژنتیک به نام دکتر اشرفیان بناب، چنین ادعا کردند که: «اکثر ایرانیان بر خلاف آنچه تصور می شود، نژاد آریایی ندارند بلکه به نژادی تعلق دارند که حدود ده هزار سال پیش ساکن ایران بوده‌اند.»
آقای بناب هم پاسخی به بی بی سی فرستاد و این ادعای نادرست را که به او نسبت داده شده بود، رد کرد(لینک تکذیب نامه دکتر بناب در وبسایت بی بی سی فارسی):
http://www.bbc.com/persian/science/2012/05/120515_l10_ashrafian_clarification.shtml
اینجانب در مصاحبه خود با گزارشگر محترم بی بی سی فارسی به هیچ عنوان ادعا و عنوان نکرده ام که “اکثر ایرانیان نژاد آریائی ندارند” و این جمله که به اشتباه به عنوان تیتر گزارش انتخاب شده، کاملا با آنچه اینجانب مطرح کرده و باور دارم متفاوت است.
در پایان هم اینطور نتیجه می گیرد:
در پایان و بطور خلاصه اعتقاد بنده اینست که عموم ما ایرانیان از اعقاب آریائیهائی هستیم که از بیش از ده هزار سال قبل در این سرزمین می زیسته اند و بزرگترین تمدنهای انسانی را پایه گذاری کرده اند و تئوری مهاجرت اقوامی از اروپای شرقی به ایران (که به غلط و حتی عمدا توسط عده ای از دانشمندان اروپائی نام آریائی بر آنها نهاده شده) و جایگزینی اقوام بومی توسط آنان یک فرضیه غلط و نژاد پرستانه وارداتی است.
اما پس از پخش مصاحبه بی بی سی و حتی تکذیب نامه اخیر، عده ای تلاش کردند که از این وضعیت مبهم سو استفاده کنند و بار دیگر بحثهایی را همچون نژاد آریایی و جعلی بودن انتساب مردم ایران به آریاییان را پیش بکشند.
مانند این نوشته که هفته پیش از رادیو زمانه منتشر شد نویسنده یک شخص به نام شاهد علوی است که در وبلاگ خودش قسم خورده هویت ملی ایران را نابود کند https://www.radiozamaneh.com/289623
آریایی بودن یا نبودن ایرانیان چه اهمیتی دارد
پیش از آنکه بخواهم وارد مبحث آریاییان شوم لازم است به طور خلاصه بنویسم که آریایی بودن یا نبودن ایرانیان چه اهمیتی دارد و اینکه آیا تکیه بر هویت آریایی ایرانیان لزوما دلایل نژاد پرستانه دارد یا خیر؟
گروهی از هم میهنان ما اساسا با طرح موضوعات قومی و تباری مخالف اند و چنین استدلال می کنند که آریایی بودن یا نبودن یک ملت چیزی به ارزشهای آن اضافه نمی کند که اساسا لزومی به دنبال کردن چنین بحثهایی باشد. گروهی از قومگرایان هم چنین رویه ای دارند و با چنین استدلالاتی به دنبال سرپوش گذاشتن بر روی مسایلی هستند که تمایلی به طرح آنها ندارند.
در پاسخ به این گروهها باید گفت که تبار یک ملت نه به تنهایی می تواند معیار ارزشی باشد نه مبنای تفاخر و برتری بشود. اما همانطور که در زندگی فردی، خانواده بخشی از هویت انسانی ما است که به خودی خود مبنای برتری نیست اما تعلق به آن بخش مهمی از هویت فردی و اجتماعی ما را شکل می دهد، تبار و میراث تاریخی یک ملت هم هویت تاریخی آن را می سازند و تازش به این هویت ملی می تواند دستاوردهای سیاسی و اقتصادی داشته باشد و دقیقا به همین علت است که در چند سال اخیر تهاجم بی سابقه ای – از توهین به مفاخر و مشاهیری همچو فردوسی و کورش هخامنشی گرفته تا جعل مفاهیمی چون تبار و نژاد و تعاریف قومی – به ارکان هویت ملی ایرانیان آغاز شده و به همان دلایل سیاسی هم دنبال می شود.
نژاد آریایی و قوم آریایی
تفاوت زیادی در دو اصطلاح «نژاد آریایی» و «قوم آریایی» وجود دارد. همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، اصطلاح «نژاد» را در تحقیقات ژنتیکی برای گروههای انسانی بکار نمی برند:
‘Race’ and researc
Modern human genetic variation does not structure into phylogenetic subspecies (geographical ‘races’), nor do the taxa from the most common racial classifications of classical anthropology qualify as ‘races’
در واقع اختلافات ژنتیکی انسان مدرن هنوز به تشکیل زیرشاخه های نژادی منتج نمی شود و در حال حاضر (دستکم درتحقیقات علمی) تنها یک نژاد وجود دارد و آن هم نژاد انسانی است. یه همین علت هم استفاده از عنوان نژاد برای آریاییان (که در گذشته رایج بوده)، مانند دیگر گونه های انسانی نمی تواند صحیح باشد و وقتی یک خبرگزاری در عنوان مطلب خود می نویسد که بر طبق تحقیقات علمی «اکثر ایرانیان آریایی نژاد نیستند و از نژاد دیگری هستند.» در اعتبار اصل نوشته باید تردید داشت. البته این موضوع تنها منحصر به بی بی سی نیست مثلا دو هفته پیش یک روزنامه اسراییلی هم ادعا کرد: «تحقیقات ژنتیکی نشان می دهد که تمامی یهودیان از یک نژاد هستند»!
تا اینجا دانستیم که چیزی به عنوان نژاد آریایی همچو نژاد سیاه ونژاد سفید یا نژاد سامی یا (به قول هاآرتز) نژاد یهودی وجود ندارد؛ اما قومی به نام آریایی در طول تاریخ وجود داشته که این قوم اجداد ایرانیان امروزی هستند. از اینرو هرگونه جابه جا کردن مفاهیمی چون «نژاد آریایی» با «تبار آریایی» یا «آریایی» و یکسان نشان دادن آنها اگر از سر ناآگاهی نباشد، صرفا برای به اشتباه انداختن مخاطب است.
مثلا شخصی به نام رضا مرادی غیاث آبادی که یک دکتر قلابی است و اکثر مطالبش را تجزیه طلبان در وبسایتهایشان منتشر می کند، در وبلاگش چنین می نویسد:
این در حالی است که اصولاً اصطلاح نژاد آریایی و آریایی بودن ایرانیان و هندیان از ساخته‌های استعماری در سده نوزدهم میلادی بوده است. در این باره باز هم خواهم نوشت:
عنوان «نژاد آریایی» و عبارت «آریایی بودن ایرانیان» دو مفهوم کاملا متفاوت هستد و جا به جا کردن مفاهیمی که در ظاهر به یکدیگر شبیه هستند و ماهیتی جداگانه دارند، نوعی مغلطه است که ظاهرا غیاث آبادی و دوستانش به آن علاقه دارند.
اینکه «آریاییان» اجداد ایرانیان امروزی هستند و این عنوان برای مردم ایران مفهوم قومی دارد، موضوعی پذیرفته شده است و در زیر تعداد بیشتری از منابعی که به آریایی بودن ایرانیان اشاره کرده اند را جمع آوری می کنم تا در آینده هم قابل ارجاع باشد:
نقل قولی از پروفسور جیراردو جی نولی از دانشگاه رم، بخش شرقشناسی:
Emile Benveniste is thus quite right to assert that, unlike the various terms connected with the Aryan arya- in Old Indian, the Old Iranian arya- is documented solely as an ethnic name
بر خلاف مفاهیم متعددی که آرین یا آریا در میان هندیان باستان داشت، آریا در میان ایرانیان باستان صرفا به مفهوم قومی ثبت شده است.
پیوند کتاب در انتهای نوشتار
جراردو جی نلی در دانشنامه ایرانیکا:
We also know, thanks to this very same inscription, that Ahura Mazdā was considered the “god of the Iranians” in passages of the Elamite version corresponding to DB IV 60 and 62 in the Old Persian version, whose language was called “Iranian” or ariya (DB IV, 88-89). Then again, the Avesta clearly uses airya as an ethnic name (Vd. 1; Yt. 13.143-44, etc.), where it appears in expressions such as airyāfi; daiŋˊhāvō “Iranian lands, peoples,” airyō.šayanəm“land inhabited by Iranians,” and airyanəm vaējō vaŋhuyāfi; dāityayāfi; “Iranian stretch of the good Dāityā,” the river Oxus, the modern Āmū Daryā (q.v.; see ĒRĀN-WĒZ). There can be no doubt about the ethnic value of Old Iran. arya(Benveniste, 1969, I, pp. 369 f.; Szemerényi; Kellens).
به لطف کتیبه مشابهی ما همچنین می دانیم که اهورا مزدا در سطرهای نسخه ایلامی و نسخه پارسی باستان خدای ایرانیان محسوب می شده که زبانشان ایرانی یا آریا نامیده شده و بار دیگر اوستا واضحا «آریا» را به مفهوم قومی/اتنیکی بکار برده[…]هیچ تردیدی نمی تواند وجود داشته باشد که لغت «ایران» یا «آریا» مفهوم قومی دارد.
پروفسور رادیگر اشمیت در مقاله آریا، دانشنامه ایرانیکا:
The name “Aryan” (OInd. āˊrya-, Ir. *arya– [with short a-], in Old Pers. ariya-, Av. airiia-, etc.) is the self designation of the peoples of Ancient India and Ancient Iran who spoke Aryan languages
آریایی (هندی باستان āˊrya ،ایرانی : arya با آ کوتاه، در زبان پارسی باستان آریا) عنوان مردم هند باستان و ایران باستان است که به زبانهای آریایی تکلم می کردند.
پروفسور هارولد بیلی در مقاله «مفهوم قومی آریا» در ایرانیکا:
ARYA, an ethnic epithet in the Achaemenid inscriptions and in the Zoroastrian Avestan tradition. It is used in the Avesta of members of an ethnic group and contrasts with other named groups[…]in the past, the Medes had been called Arioi. The Greek use of Areia (Latin Aria) for Old Pers. Haraiva, Balōčī Harē(v), Arm. H(a)reu, was likely to cause confusion.
The same ethnic concept was held in the later centuries.
آریا صفتی قومی است که در کتیبه های هخامنشی و زرتشتی بکار رفته. در اوستا این عنوان به مفهوم یک گروه قومی در مقابل گروههای قومی دیگر بکار رفته . […]در گذشته مادها آریویی شناخته می شدند و یونانیان آراییا (لاتینی آریا) را برای پارسیان باستان بکار می بردند. مفهوم قومی مشابهی هم در سده های بعد رایج شد.
جراردو جی نلی در مدخل «ار – ار مزدسن» در دانشنامه ایرانیکا:
ĒR, ĒR MAZDĒSN (Inscr. Mid. Pers. ēr [ʾyly], plur. ērān [ʾylʾn, ʾyrʾn]), an ethnonym, like Old Persian ariya- and Avestan airya-, meaning “Aryan” or “Iranian.”
ار، ار مزدسن (در جمع اران) یک نام قومی است که مانند آریا در زبان پارسی قدیم و ایریا در اوستایی به معنای آریایی و ایرانی است.
منابع:
نقل قولی از پروفسور جیراردو جی نولی :
https://books.google.bg/books?id=ZDZtAAAAMAAJ&q=%22unlike+the+various+terms+connected+with+the+Aryan+arya-+in+Old+Indian,+the+Old+Iranian+arya-+is+documented+solely+as+an+ethnic%22&dq=%22unlike+the+various+terms+connected+with+the+Aryan+arya-+in+Old+Indian,+the+Old+Iranian+arya-+is+documented+solely+as+an+ethnic%22&hl=en&ei=uxTCTpGzCYiYiALQxIWPDA&sa=X&oi=book_result&ct=result&redir_esc=y
جراردو جی نلی در دانشنامه ایرانیکا:
http://www.iranicaonline.org/articles/iranian-identity-ii-pre-islamic-period
پروفسور رادیگر اشمیت در مقاله آریا، دانشنامه ایرانیکا:
http://www.iranicaonline.org/articles/aryans
پروفسور هارولد بیلی در مقاله «مفهوم قومی آریا» در ایرانیکا:
http://www.iranicaonline.org/articles/arya-an-ethnic-epithet
جراردو جی نلی در مدخل «ار – ار مزدسن» در دانشنامه ایرانیکا:
http://www.iranicaonline.org/articles/er-er-mazdesn

.

.
تا تاریخ گذشته خود را ندانیم نمیتوانیم آینده ای موفق و باشکوه برای وطن و ملتمان بسازیم و مجبور به تکرار تاریخ خواهیم شد.