در بحث تاریخ پرتنش بی بی سی با ایران همیشه این بحث مطرح بوده که آیا بی بی سی در مساله ایران تابع منویات دولت بریتانیا وهیات حاکمه آن بوده یا مستقل عمل کرده است؟ این بحث مبنایی است که تا درباره آن درست صحبت نشود مباحث بعدی را نمیتوانیم دقیق بررسی کنیم. یک دیدگاه، دیدگاه رسمی بی بی سی و بریتانیا است که عنوان میکند: بخش فارسی و به طور کل سازمانبی بی سی مستقل است و به هیچ وجه تحت تأثیر اوامر دولت و حکومت بریتانیا نیست. دیدگاه دیگر، دیدگاه مرسوم داخل ایران است که از زمان تأسیس بخش فارسی تا الآن ادامه پیدا کرده که بی بی سی سخنگوی اهداف بریتانیا، به خصوص وزارت خارجه آن است.
من تصورم این است که در هر دو دیدگاه راستیها و ناراستیهایی وجود دارد. اول باید بدانیم که بین شبکه بی بی سی داخلی بریتانیا و سرویس جهانی آن از جهت رویکرد، مخاطب و منابع مالی تفاوت اساسی و بنیادی وجود دارد. در بریتانیا یک شبکه رسانهای (رادیو، تلویزیون و اینترنت) داریم که پول آن مستقیم توسط مردم و از طریق مالیات تلویزیون (TV License) تامین میشود که از هر واحد مسکونی 145 پوند دریافت میشود که البته همه ساله براساس نرخ تورم در حال افزایش است؛ یعنی مردم مالیات مستقیم میدهند و رادیو و تلویزیون و سایت داخلی بیبیسی ازاین پول تامین میشود. به همین دلیل این رسانه سعی میکند خود را مستقل از دولت نشان دهد و حتی در شبکه داخلی بیبیسی هیچ گونه آگهی تجاری پخش نمیشود. فقط آگهیهای عمومی مثل انتخابات، هشدارهای ایمنی رانندگی، تشویق مردم به پر کردن اظهارنامه مالیاتی و... پخش میشود. ولی ماجرای سرویس جهانی بی بی سی کاملاً جدا است.
وزارت امورخارجه بریتانیا چهار رکن دیپلماسی عمومی (یا دیپلماسی مردم محور) دارد:
1- سرویس جهانی بی بی سی
2-شورای فرهنگی بریتانیا (British Council)
3- نمایشگاههای بینالمللی بریتانیا
4- شبکه خبری و تبلیغاتی بریتانیا (British Satellite News/ BSN)
مدیر کل سرویس جهانی بی بی سی یکی از اعضا اصلی کمیسیون دیپلماسی عمومی وزارت خارجه بریتانیا است. پول سرویس جهانی به طور مستقیم از وزارت خارجه تامین میشود. مسؤلان بیبیسی (چه سرویس جهانی وچه بخش فارسی) همیشه استدلال میکنند: درست است که ما پول را مستقیم از وزارت خارجه میگیریم، اما آنها حق دخالت در ویرایش و سمتگیری محتوای برنامه های ما را ندارند. ایرانیها (چه در گذشته وچه در حال) معتقدند: «نمیشود شما از جایی پول بگیرید وتحت تأثیر نباشید!» انگلیسیها هم می گویند: “Money talks!”، به قول خودمان پول حرف آخر را می زند و تعیین کننده است. به نظر من دولت بریتانیا مستقیم در جزء جزء تصمیمگیریهای بی بی سی دخالت ندارد، نمیخواهد داشته باشد و نمیتواند داشته باشد. ولی به طور یقین در سیاستگذاریهای راهبردی و کلان آن از طریق مدیران ارشد تأثیر دارد.
این تصور قدیمی و یا جهان سومی ما که بالا سر هر کارمند بی بی سی یک مامور گذاشته اند وبه او امر ونهی میکنند، تصور نادرستی است. اگر هم روزگاری مثلاً در دوران ملی شدن صنعت نفت که ماجراهایی هم وجود دارد درست بوده، ولی سالهاست که وجود خارجی ندارد. ولی این حقیقت وجود دارد (و تعدادی از کارمندان قدیم و جدید بارها به من گفتهاند) که کارمندان در اظهار نظر و تولید برنامه آزاد هستند، ولی زمانی که آزادانه عمل میکنند و توجهی به منویات عالیه مسؤلان بخش فارسی یا سرویس جهانی نمیکنند در درازمدت منزوی و حتی رانده شده و ارتقاء شغلی نمیگیرند و در واقع به نوعی به آنان فهمانده میشود که این راه درست کار نیست. به این شکل در کار دخالت میشود. به علاوه مسؤلین ارشد بیبیسی (چه رییس بخش فارسی، چه رییس بخش اوراسیا و اقیانوسیه) در تعامل با وزارت خارجه هستند و سیاستهای کلان نظام بریتانیا (و نه دولت آن) را در درازمدت و نه لحظه به لحظه اخبار اعمال میکنند. این واقعیت امر است.
در این جا باید بین نظام بریتانیا و دولت آن تفاوتی قایل شویم. بی بی سی دست نشانده دولت بریتانیا نیست. دولتها در رفت و آمد هستند و مسالهای که برای مدیریت کلان بی بی سی مهم است، منافع ملی بریتانیا است. این مرز در کشورهای جهان سومی تفکیک شده نیست؛ یعنی دولت نشانه موجودیت کل نظام تلقی میشود. در صورتی که در بریتانیا دولتها مستعجل هستند و دیر یا زود میروند و نظام ماندگار است. به این شکل مدیریت بی بی سی با حاکمیت بریتانیا در تعامل است.
رادیو فارسی بی بی سی در سال 1940(1319ش) حدود یک سال قبل از پایان حکومت رضاشاه بر اساس یک طرح حساب شده (که مستندات دقیق آن وجود دارد) برای تقویت ماشین جنگی جبهه متحد بریتانیا، توجیه تبلیغاتی و زمینه سازی افکار عمومی در جهت اشغال نظامی ایران توسط قوای متفقین تاسیس شد. + در نتیجه این رادیو بخش مهمی از ماشین تبلیغاتی متفقین علیه آلمانها و بخش فارسی نسبتاً موفق رادیو برلین و به تدریج جانشین تجربه ناموفق بخش فارسی رادیو دهلی شد. وقتی رضاشاه سقوط کرد محمدرضا شاه جوان میدانست که بیبیسی در تغییر قدرت نقش داشته است. باید توجه داشت که بی بی سی رضاشاه را سرنگون نکرد، بلکه از لحاظ تبلیغاتی افکار عمومی را برای اشغال آماده کرد. در زمان شهریور 1320، بسیاری از مردم از اشغال ایران خشمگین بودند
Hasan Movaqar Balyuzi, Mojtaba Minovi, Vicotr Glendenning. |
تاسیس بی بی سی با سیاستگذاریِ هم زمان در لندن و تهران صورت گرفت. در تهران بخش مطبوعاتی سفارت انگلیس، خانم آن لمبتون Ann Lambton بود که در این راه خیلی تلاش کرد.اولین سردبیر بیبیسی در لندن (اگرچه مدیرانش انگلیسی بودند) حسن موقر بالیوزی بود که فرزند موقرالدوله بالیوزی است که در کابینه سید ضیاء الدین طباطبایی وزارت فواید عامه را بر عهده داشت. وی یکی از فعالان ارشد آیین بهایی در ایران به شمار میآمد. حسن موقر بالیوزی آن زمان یکی از رهبران بهاییهای بریتانیا بود و بعداً به عنوان یکی از ایادی امرالله منصوب و همچنین رییس کل جامعه بهاییان انگلیس و ایرلند میشود.
از این جا شائبه ارتباط بیبیسی با بهاییان مطرح میشود و شواهد زیادی هم بر این امر هست، ولی بی بی سی در خدمت بهاییان نبوده و یا هر که در بیبیسی کار میکرده لزوماً بهایی نبوده است.
نکتهای که در این جا لازم است توضیح داده شود این است که من مخالف و معترض استخدام بهاییان در بیبیسی نیستم، اشکال من مشخصاً به سرویس جهانی بیبیسی در دادن زمام امور ادیتوریال خود به کسی است که رهبر یک جریان مذهبی است و با هیچ معیاری پذیرفته نبوده و با مغایرت با اساس منشور (چارتر) بی طرفی بیبیسی نمی توانسته بی طرفی خود را حفظ کند.
این امر البته هم ریشه دار است و هم دامنه و تبعات آن گسترده است و پرداختن کامل به همه ابعاد و جنبه های آن در این مختصر نه مقدور است و نه میسر.
در دوره ملی شدن نفت شاهدیم که بی بی سی به طرز عجیبی آشکارا در جهت منافع بریتانیا عمل میکند+. چون هنر بی بی سی در گذشته و حال این است که (برخلاف برخی رسانه های دیگر) به اصطلاح با دست رو بازی نمیکند. طوری عمل میکند که اعتماد و نظر مخاطب را جلب میکند.
یک شعار همیشه میان کارمندان بی بی سی بوده که «بی بی سی 99 مورد راست میگوید برای این که صدمین مورد را که دروغ میگوید هیچ کس در درستی آن دروغ تردید نکند.» تعبیر من این است که بی بی سی استطاعت هر روز دروغ گفتن را ندارد؛ چون رسانه ای که هر روز دروغ میگوید اگر راست هم بگوید کسی باور نمیکند. یک سیاست دیگر رسانه هایی مثل بی بی سی این است به جای دروغ گویی صریح میتوان در مواقعی قسمتهایی را با انگیزه های مختلف، کمرنگ یا پررنگ نشان بدهید. من معتقدم رسانه بیغرض وجود ندارد، مهم آن است که چقدر هوشمندانه کار خود را اجرا کند.
در نیمه دوم ملی شدن صنعت نفت، یعنی بعد از سی تیر 1331 تا 28 مرداد 1332بی بی سی بر خلاف روال معمول خود عمل کرد. در آن زمان وقتی جنجال حقوقی نفت ایران و انگلیس بالا گرفت، دولت بریتانیا آشکارا به بی بی سی فشار آورد تا فعالیت تبلیغاتی خود را علیه دولت مصدق علنی کند. در این مقطع شاهدیم که برای اولین بار کارکنان بخش فارسی رادیو بیبیسی اعتصاب میکنند و حاضر به این کار نمیشوند؛ (عباس دهقان خاطرات خود را از این واقعه در بیبیسی گفته و صدایش هم در آرشیو بیبیسی موجود است). آنها که دست از کار میکشند، یک سری از ماموران وزارت خارجه انگلیس که کمابیش فارسی بلد بودند برای مدتی جانشین گروه میشوند تا اعتصاب تمام شده و به توافقی میرسند.
موضوع مشهور ارسال پیام رمز از سوی سازمانهای خارجی حامی سرنگونی مصدق از طریق رادیوی بی بی سی برای شاه، در جریان حوادث مرداد 1332 به منظور کسب اطمینان شاه از جدی بودن لندن برای سرنگونی مصدق مطمئن شود، درست است. برخلاف آن که برخی از روسای ایرانی بخش فارسی در جلسات مختلف گفتهاند، که فرستادن این پیام دروغ است، زیرا بخش فارسی هیچ وقت نیمه شب برنامه نداشته است، این موضوع صحت دارد و رادیوی چهار بی بی سی داخلی هم در برنامه ای به آن پرداخته است+. ایشان متوجه نیست که این پیام در برنامه انگلیسی بی بی سی فرستاده شد. بامزه این است که محققان و کارشناسان بریتانیایی بی بی سی تردیدی در این موضوع ندارند ولی رییس ایرانی بخش فارسی( صادق صبا) آن را دروغ می داند!
صادق صبا مدیر بخش فارسی بی بی وتعظیم در برابر ملکه بریتانیا
تقریباً
از سال 1324 که اشغال ایران به طور رسمی به پایان میرسد، رابطه ایران و
بی بی سی یک نقطه اوج، آن هم جریان ملی شدن نفت دارد. بعد از سال 32 یک
رابطه تعادلی وجود داشت؛ زیرا در آن زمان ایران در جهان و در منطقه بازیگر و
قدرت بزرگ سیاسی به شمار نمیآمد، یعنی کشور مهم و تأثیرگذار زیادی نبود.
روابط خوبی هم با بریتانیا داشت و دلیلی برای دشمنی با بی بی سی وجود
نداشت. اما از سال 1968(1347) وقتی دولت بریتانیا موافقت پارلمان را برای
خروج نیروهایش از خلیج فارس میگیرد و به ده شیخ نشین حاشیه خلیج فارس
استقلال داده میشود، دوباره نقش بی بی سی در مواجهه و تعامل با ایران
بیشتر میشود. در فاصله سه ساله 1968تا 1971(1347-1350) پنج اتفاق میافتد:
1. کویت و قطر به استقلال میرسند.
2. در بحرین یک رفراندوم ساختگی و کاملاً غیرقانونی انجام میشود و برخلاف سازوکار و تصمیمها و توافقهای سازمان ملل در آن جا یک نظرسنجی غیرقانونی و غیررسمی به نام رفراندوم صورت میگیرد و بحرین مستقل میشود. ایران هم از دعاوی تاریخی و حقوقی خود صرف نظر میکند.
3. نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس خارج میشوند.
4. ایران حاکمیت تاریخی خود را بر سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی اعاده می کند
5. دولت امارات عربی متحده تاسیس میشود.
1. کویت و قطر به استقلال میرسند.
2. در بحرین یک رفراندوم ساختگی و کاملاً غیرقانونی انجام میشود و برخلاف سازوکار و تصمیمها و توافقهای سازمان ملل در آن جا یک نظرسنجی غیرقانونی و غیررسمی به نام رفراندوم صورت میگیرد و بحرین مستقل میشود. ایران هم از دعاوی تاریخی و حقوقی خود صرف نظر میکند.
3. نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس خارج میشوند.
4. ایران حاکمیت تاریخی خود را بر سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی اعاده می کند
5. دولت امارات عربی متحده تاسیس میشود.
بعد از سه سال مذاکره فشرده، ایران به شرط آن که بریتانیا به اشغال جزایر سه گانه خلیج فارس پایان بدهد و جزایر پس از 68 سال به ایران باز گردد، توافق میکند حکومت امارات را به رسمیت بشناسد. در این فاصله 68 تا 71 رادیو بیبیسی بعد از 28 مرداد، نقش تبلیغاتی علیه ایران و به نفع اعراب ایفا میکند. به خصوص در مورد مطالبات ایران در خلیج فارس، بیبیسی علیه ایران عمل میکند. تقریباً تا 30 نوامبر 1971، (9آذر 1350) روزی که ایران سه جزیره را پس میگیرد و فردای آن امارات تاسیس میشود، تبلیغات بیبیسی ادامه داشت. دولت و شخص شاه از نقش بیبیسی به خاطر تبلیغات علیه منافع ملی ایران خیلی ناراضی بودند. در آخر سال 1971 ماجرا مسکوت گذاشته میشود.
کمتر از دوسال بعد، در 1973 (1352) وقتی بحران بینالمللی نفت پیش میآید، ایران به یک نقش و قدرت بیسابقه ای میرسد. بهای نفت چهار برابر شد و ایران از یک کشور متوسط سیاسی و اقتصادی به کشور بزرگ منطقه تبدیل شد. شاه در اوپک نقش به سزایی داشت ودر واقع حرف اول را او میزد. در منطقه نیز ایران ژاندارم خلیج فارس شد. این زمان بریتانیا بار دیگر ایران را از طریق بی بی یسی تحت فشار قرار داد.
تبلیغات ضدایرانی بی بی سی در دهه هفتاد به
جایی رسید که برای نخستین و فعلا آخرین بار در تاریخ بیبیسی، در سال 1975
دفتر آن موسسه در تهران به کلی تعطیل و فعالیت آن متوقف شد. تاکنون
فعالیتهای بیبیسی در ایران چندین بار محدود و خبرنگاران آن اخراج
شده اند. بخش فارسی نیز دچار ممنوعیت ومحدودیت فعالیت در ایران بوده. ولی
این موضوع که همه فعالیتهای بیبیسی در ایران متوقف و تعطیل شود فقط یک
بار اتفاق افتاده است.
سوالی که در این جا وجود دارد این است که آیا دولت بریتانیا و به تبع آن بخش فارسی بی بی سی خواهان برکناری و سرنگونی شاه بودند؟. از سال 1973 تا 1979 رابطه بریتانیا با ایران یک رابطه عشق و نفرت است؛ یعنی از یک طرف بیشترین مناسبات تجاری و نظامی را با ایران دارد؛ ازلحاظ سیاسی بهترین روابط را با ایران دارد. اما از طرف دیگر به دلیل ارتباطی که بریتانیا با کشورهای عربی و همین طور با اسراییل داشت، ایران قدرتمند و ثروتمند را برنمیتابید. از یک سو عاشق شاه بودند ومناسبات خوبی با ایران داشتند و از سوی دیگر از پیشروی شاه به سوی یک قدرت منطقه ای نگران بود. دولتهای غربی و دست نشاندگان عرب آنها، خشمگین از شاه بودند و ترسان از انقلاب. به نظر من رابطهای که اعراب و غرب در سال 1352 با شاه داشتند این چنین بود. از یک طرف از رفتار شاه ناراحت بودند و از طرف دیگر نگران هر نوع تغییر سیاسی در ایران بودند. این طور نبود که خواهان سرنگونی شاه باشند. دقیقاً در این ماجرا نقش بی بی سی در دفاع از این سیاست دوگانه بریتانیا پررنگ میشود.
یک چیز را فراموش نکنید. دهه 1350ش اوج حضور دانشجویان مخالف در خارج است و بخشی از این دانشجویان بدنه کارمندان نیمه وقت بیبیسی فارسی را تشکیل میدهند؛ یعنی اعضای کنفدراسیون و ملی و چپ. آنها در سیاستهای لحظهای و روزمره و نه کلان بیبیسی تأثیرگذار بودند. کسانی بودند که بعضی از آنها چریک فدایی شدند، مجاهد شدند، هوادار جبهه ملی شدند. البته طیف مذهبی و طرفدار در بی بی سی خیلی کم بودند..
سوالی که در این جا وجود دارد این است که آیا دولت بریتانیا و به تبع آن بخش فارسی بی بی سی خواهان برکناری و سرنگونی شاه بودند؟. از سال 1973 تا 1979 رابطه بریتانیا با ایران یک رابطه عشق و نفرت است؛ یعنی از یک طرف بیشترین مناسبات تجاری و نظامی را با ایران دارد؛ ازلحاظ سیاسی بهترین روابط را با ایران دارد. اما از طرف دیگر به دلیل ارتباطی که بریتانیا با کشورهای عربی و همین طور با اسراییل داشت، ایران قدرتمند و ثروتمند را برنمیتابید. از یک سو عاشق شاه بودند ومناسبات خوبی با ایران داشتند و از سوی دیگر از پیشروی شاه به سوی یک قدرت منطقه ای نگران بود. دولتهای غربی و دست نشاندگان عرب آنها، خشمگین از شاه بودند و ترسان از انقلاب. به نظر من رابطهای که اعراب و غرب در سال 1352 با شاه داشتند این چنین بود. از یک طرف از رفتار شاه ناراحت بودند و از طرف دیگر نگران هر نوع تغییر سیاسی در ایران بودند. این طور نبود که خواهان سرنگونی شاه باشند. دقیقاً در این ماجرا نقش بی بی سی در دفاع از این سیاست دوگانه بریتانیا پررنگ میشود.
یک چیز را فراموش نکنید. دهه 1350ش اوج حضور دانشجویان مخالف در خارج است و بخشی از این دانشجویان بدنه کارمندان نیمه وقت بیبیسی فارسی را تشکیل میدهند؛ یعنی اعضای کنفدراسیون و ملی و چپ. آنها در سیاستهای لحظهای و روزمره و نه کلان بیبیسی تأثیرگذار بودند. کسانی بودند که بعضی از آنها چریک فدایی شدند، مجاهد شدند، هوادار جبهه ملی شدند. البته طیف مذهبی و طرفدار در بی بی سی خیلی کم بودند..
باید توجه داشته باشید که در اواخر دهه 40 و اوایل دهه50 کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور یک گروه پرطرفدار و خیلی فعال بود. متقاضی کار در بی بی سی هم زیاد بود و مسؤلین نمیتوانستند همه آنها را گزینش کنند. بنابراین افراد طرفدار کنفدراسیون به بیبیسی راه پیدا میکردند. در اسناد رسمی انگلیسی هست که مقامات بریتانیایی به ایران میگفتند دست ما نیست و ما سیاست گذاری کلان را انجام میدهیم و یک عده جوان در آن جا هستند و بعضی مواقع گوش نمیکنند و از دست ما در میروند. ++
تا سال 1356 یک رابطه کجدار و مریز بین شاه و بی بی سی وجود دارد. دو اتفاق هم زمان میافتد که روابط ایران و بی بی سی را متشنج میکند. یکی شاه در اوایل سال 56 احساس میکرد که در اوج حکومت خود است و از طرف دیگر زمزمه های اولین شورشهای انقلاب آغاز میشود. اگرحوادثی چون فوت آیتالله مصطفی خمینی و مقاله منسوب به احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و ماجراهای قم و تبریز را آغاز اوج گیری انقلاب بگیریم، از این زمان اخبار بیبیسی راجع به ایران تند میشود. به خصوص بعد از مصاحبهای که آیتالله خمینی با لوموند داشت، رسانه های خارجی به جنبش مذهبی توجه کردند.
رفسنجانی: خبرهایی که بیبیسی میداد به ضرر رژیم شاه بود و خیلی وقتها
این اخبار به درد ما میخورد +
رادیو و تلویزیون و اکنون سایت بی بی سی
فارسی بدون تردید در زندگی روزمره بخشی از مردم ایران تأثیر دارد. اشتباه
است اگر فکر کنیم مستقل هستند و اشتباه است اگر تصورکنیم بیتأثیر هستند.
تأثیر آن را باید در حد خود و حد واقعی بررسی کرد؛ نه بیتوجه بود و نه
اغراق کرد.
____________
بن مایه کتاب «دیپلماسی
بریتانیا در ایران صفحات 171 تا 191به قلم دکتر مجید تفرشی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر