یکی از تهمت هایی که روحانیت شیعه همیشه به دیگر باوران وارد ساخته است رابطه با دول دیگر و خیانت به ملت در راستای خدمت به این قدرتهای خارجی است. از جمله بهائیان، یهودیان، اعضای برخی احزاب سیاسی و متجددین غیر مذهبی از این افترا بر کنار نبوده اند، حال آن که مروری بر تاریخ معاصر نشان می دهد که این در واقع روحانیت شیعه بوده است که در پی اهداف سودجویانه به نقشه های استعماری انگلیس در منطقه خاور میانه و جنوب آسیا کمک نموده است. هر چند که خیانت کاشانی به مصدق و کمکهای وی به اجرای نقشه استعمار انگلیس در ایران نمونه ای بسیار معاصر از این روابط است، موضوع این نوشته به دو قرن پیش از آن باز می گردد. آن چه به نام تنخواه هند، موقوفه اود، پول هندی و یا نامهایی دیگر معروف است نمونه دیگری از این رابطه نزدیک بین روحانیت شیعه و استعمار انگلیس بوده است که پولهای این موقوفه را از هند به نجف و کربلا در عثمانی منتقل می نمود و بین علمای شیعه پخش می کرد.
احمد کسروی در اشاره به پول هند و رفتار روحانیت می نویسد:
" به هر حال اینها مردان بیدانشی هستند که از جهان و کارهای آن به اندازه کودک ده ساله آگاهی نمیدارند و چون مغزهاشان انباشته از فقه و حدیث و بافندگیهای دور و دراز و اصول فلسفه است جایی برای دانش یا آگاهی باز نمی باشد. در جهان این همه تکانها پیدا شده، دانشها پدید آمده، دیگرگونیها رخ داده، آنان یا ندانسته اند و نفهمیده اند، و یا فهمیده پروایی ننموده اند. در این زمان می زیند و جهان را جز با دیده هزار و سیصد سال پیش نمی بینند. بی دردانیند که شش ماه درس خوانند که "مقدمه واجب، واجب است یا نه؟!" سی سال و چهل سال سختی به خود دهند که روزی رسد و حجة الاسلام نامیده شوند. بزرگترین آرزوشان رسد بردن از پول هند و گرد آوردن مقلدانی از بازرگانان "مقدس" ایران باشد. .... اما روزی خواری ایشان از دو راه است: یکی از پول هند که سالانه با دست نمایندگان انگلیس به حجج اسلام رسد و آنان هر یکی خود رسدی برداشته بازمانده را به طلبه های پیرامون خود بخشند. دیگری از پولهایی که بازرگانان و توانگران "مقدس" ایران فرستند و یا با خود برند" (1).
* * * * * *
حکومت اود در سال 1739 میلادی به دست میر محمد امین نشاپوری معروف به سعادت خان برهان الملک در پایه کوهستانهای هیمالیا، در میان بنگال و دهلی ایجاد شد. برهان الملک که از خراسان به هند رفته و در خدمت پادشاهان مغول هند در آمده بود، در سال 1722 با فرمانی از جانب حکومت مغول هند فرماندار منطقه گشته و پس از پیمانهایی با راجاهای هندی و مسلمانان سنی خود را از حکومت مرکزی مستقل میدید. وی پس از آن با کمک به نادر شاه در حمله وی به هندوستان قادر شد که فرمان حکومت اود را به عنوان پاداش برای خویش و خانواده اش از پادشاه ایران دریافت کند.
پادشاهان اود (نواب) شیعی مذهب بودند و به همین دلیل اکثر مشاغل مهم سیاسی و دولتی را شیعیان که کمتر از 1% از جمعیت اود را تشکیل می دادند در دست داشتند. نوابان اود دلبستگی های شدید مذهبی داشتند و این علاقه به حدی بود که حرمی مشابه حرم امام علی در نجف را در شهر لاکنو ساخته بودند (2). آنها از ترویج روحانیت شیعه حمایت می نمودند و علما را مورد احسان خویش قرار می دادند. این سفرۀ گسترده باعث جذب روحانیان ایرانی به هند و رقابتهایی در میان روحانیان شیعه ایرانی و هندی گشته بود که در این میان ملایان هندی برای آشنایی بیشتر با دربار و رسوم محلی معمولاً مشاغل مهم مانند پیشنمازی جمعه را بدست می گرفتند. روحانیون ایرانی گاه ترجیح می دادند که در مناطق متصرفه ای که به دست انگلیسیها اداره می شد به امور مذهبی بپردازند تا مجبور به تن دادن به خواسته های نوابان اود نباشند (3).
در آن زمان مجتهدین به دو گروه عمده اصولی و اخباری تقسیم می شدند. اخباریون که حتی نماز جمعه را نهی میکردند هیچگونه تغییر در اسلام را جایز نمی دانستند و حال آن که مجتهدین اصولی بر این باور بودند که علما با علم خویش از اسلام می توانند در برخی امور مذهبی تغییر و یا نوآوری کنند (4). اصولیون معتقد بودند که از آن جهت که عامه مردم از علم کافی مذهبی برخوردار نیستند و نمی توانند در امور مذهبی به قضاوت خویش تکیه کنند بایستی که از علما تقلید و راهجویی نمایند.
در سال 1757 کمپانی هند شرقی که دست استعمار انگلیس در هندوستان بود با پیروزی بر نواب بنگال در جنگ پلسی سلطۀ بی رقیب خویش بر هندوستان را آغاز نمود (5). کمک نواب سوم اود شجاع الدوله به نواب متواری بنگال میر قاسم باعث اختلاف بین کمپانی هند شرقی و حکومت اود گشت. پیروزی متعاقب کمپانی هند شرقی بر نواب شجاع الدوله در جنگ بوکسار در سال 1764 حکومت اود را مجبور به پرداخت غرامات سنگین و بخشی از سرزمینهای خود به کمپانی هند شرقی نمود. پس از آن در سال 1773 دولت انگلیس دخالت در امور اود را با قرار دادن کاردار سیاسی خویش در فیض آباد (پایتخت اود) افزایش داد. نواب چهارم آصف الدوله در 1775 بر تخت نشست و پایتخت را از فیض آباد به لاکنو تغییر داد (6).
علائق شیعی نوابان اود باعث شد که آنها سالانه مبالغ هنگفتی به مراکز شیعه در نجف و کربلا بفرستند تا وقف امور عمرانی و مذهبی شود. در سال 1779 یک روحانی جوان شیعه به نام سید دلدار علی نصیر آبادی از لاکنو برای سفری دوساله راهی عتبات در عراق عثمانی شد و به تحصیل نزد آقا محمد باقر بهبهانی در کربلا مشغول گشت. سید دلدار علی مانند بسیاری از روحانیون هند اعتقادات اخباری داشت اما پس از تحصیل در عراق به صف مجتهدین اصولی پیوست (7). این ارتباط سر آغاز رابطه ای سودمند برای شهرهای مقدس در عتبات و مجتهدین اصولی ساکن آنها شد. در سال 1780 در زمان حکومت نواب آصف الدوله، صدر اعظم او حسن رضا خان مبلغ 500000 روپیه به نزد مجتهدین نجف فرستاد تا صرف احداث کانالی برای رساندن آب فرات به بیابانهای خشک نجف شود. احداث این کانال که به نام نهر آصفیه و یا هندیه شناخته شد در سال 1793 به پایان رسید و باعث آبادی نجف و رونق کشاورزی در اطراف آن گردید. تغییر محیط زیست در اطراف نجف باعث جذب قبایل عرب بدان مناطق و تاثیر بیشتر عقاید شیعه بر آن قبایل شد (8) . حکومت اود همچنین مسجدی شیعی در کوفه را بازسازی نمود و خوابگاهی برای زوار هندی و کتابخانه ای با هفتصد جلد کتاب برای شیعیان در نجف بنا نمود (3).
نجف تنها شهری نبود که از این رابطه سود می جست و مبالغ هنگفتی نیز به کربلا جهت کمک به فقرا و علما ارسال میشد چنانکه چندی بعد نواب آصف الدوله به سفارش سید دلدارعلی نصیر آبادی، مبلغ 200000 روپیه به جهت مجتهدین نجف و کربلا فرستاد. کمکهای بی دریغ نوابان اود به مجتهدین اصولی نجف و کربلا و آبادانی نجف پس از رسیدن آب فرات به این منطقه خشک باعث قوی تر گشتن مجتهدین اصولی گشت (3).
پس از آصف الدوله پسر خواندۀ او وزیر علی به تخت نشست اما استقلال طلبی وی و مخالفتش با سلطۀ انگلیس موجب شد که انگلیسیها او را بر کنار ساخته و عمویش سعادت علی خان را نواب اود نمایند (9). نوابان اود پس از سلطۀ انگلیس تنها پادشاهانی ظاهری و دست نشانده بودند و زمام امور عملاَ در دست کاردار انگلیس بود(6). از جمله سعادت علی خان تنها با تضمین فرمانبرداری از کمپانی هند شرقی تاج شاهی را از سر جان شور دریافت نمود (10).
در سال 1801 پس از حمله سنیان وهابی به کربلا و خرابی های حاصل از آن، نواب سعادت علی خان کمکهای مالی خویش را به همراه سایبانی که از نقره و مخمل برای بقعه امام حسین ساخته بود از طریق انگلیسیها به کربلا فرستاد. در کمال حیرت ماموران انگلیس، مجتهدین برای نصب سایبان در بقعه امام حسین 8000 روپیه دیگر نیز طلب نمودند (3).
حکومت اود این مبالغ را در آغاز از طریق تجار ایرانی به عتبات می فرستاد اما بعدها از دولت انگلیس و کمپانی هند شرقی برای این مهم استفاده میشد. در سال 1815 غازی الدین حیدر 100000 روپیه از طریق دولت انگلستان برای مجتهدین نجف و کربلا فرستاد. باهو بگم مادر بزرگ نواب غازی الدین در وصیت نامه خویش که ضمانت دولت انگلیس را داشت مبلغ 90000 روپیه به جهت سید محمد و میرزا محمد حسین شهرستانی که از مجتهدین بنام کربلا بودند منظور کرد که بوسیله کمپانی هند شرقی به آنها پرداخت شود (3).
در سال 1814 کمپانی هند شرقی جنگ نپال را شروع نمود و برای تامین مخارج این جنگ پر هزینه تقاضای وامی به ارزش ده میلیون روپیه از نواب غازی الدین حیدر نمود و تقبل نمود که هر ساله مبلغ 600000 روپیه به ده فرد و یا فامیل از اعضای خانواده نواب پرداخت کند. چهار ماه پس از آن غازی الدین حیدر توافق نمود که دومین وام ده میلیون روپیه ای را با همان شرایط در اختیار کمپانی هند شرقی بگذارد (3). بعدها کمپانی هند شرقی حکومت اود را وادار نمود که جنگلهای تارای را که از نپال قصب کرده بود به عنوان پرداخت وام دوم قبول نماید (11). همین نواب در سال 1825 با سومین وام ده میلیون روپیه ای با بهرۀ 5% موافقت نمود. در سال 1826 کمپانی هند شرقی تقاضای وام دیگری به ارزش پنج میلیون روپیه نمود تا خرج اتمام جنگ نپال شود.
نقش حکومت شیعی اود به عنوان وام گذار کمپانی هند شرقی و دریافت بهرۀ پول (ربا) که در اسلام تحریم شده است باعث مشکلاتی برای علمای شیعه گشت. سید دلدار علی از همان ابتدا احتیاط را در دریافت بهره از اروپائیان لازم دانسته بود. این مشکل اما به دست پسر او سید محمد نصیر آبادی که پس از او مجتهد اعظم لاکنو گشته بود حل گردید و وی در سال 1830 فتوی داد که دریافت بهره از معتقدان به ادیان دیگر حلال است و فقط از شیعیان نمی شود بهره گرفت. به موجب این فتوا شیعیان سرمایه دار می توانستند نه تنها از اروپائیان بلکه از کل جمعیت ده میلیونی اود به استثنای اقلیت محدود شیعه بهره دریافت کنند و بدین صورت روحانیت شیعه خود را با اصول سرمایه داری غربی مطابقت داد (3).
دولت انگلیس به موجب قرارداد وامهایی که از حکومت اود دریافت کرده بود عهده دار گشته بود که بهرۀ وام را به افراد ذکر شده و در صورت مرگ آنها به وراث آنها بپردازد، و در صورتی که وارثی وجود نداشته باشد بهرۀ آن وامها به مجتهدین نجف و کربلا پرداخت شود. برای نمونه به موجب قرارداد وام سوم کمپانی هند شرقی قبول نمود که از سود سالانه 500000 روپیه ای آن وام مبالغی را خرج نگاهداری دو ملکه بیوه نماید و باقی را به مجتهدین نجف و کربلا پرداخت نماید (22). همچنین در سند مورخ 17 آگوست 1825 دولت انگلیس تعهد می کند که سالانه مبلغ 120000 روپیه به مبارک محل که از زنان شاه بود بپردازد و پس از مرگش ثلث مبلغ را به هر که او تعیین کند و دو سوم دیگر را به مجتهدین نجف و کربلا بپردازد، و در صورتی که کسی تعیین نشود کل مبلغ به دو مجتهد مزبور پرداخت شود (3).
با مرگ تدریجی منتفعین این قراردادها، دولت انگلیس مبالغ بیشتر و افزونتری به مجتهدین نجف و کربلا پرداخت می نمود و این پولها که بنام پول هندی معروف است باعث رقابتهایی بین علمای شیعه برای دستیابی به این پول باد آورده شد. یک نمونه از این رقابتها میان شیخیه ( پیروان شیخ احمد احسایی) و شیعیان اصولی شکل گرفت. اندیشه های شیخی به وسیله زوار به هند شمالی نیز رسیده بود و میرزا حسن عظیم آبادی که از شاگردان سید حسین نصیر آبادی بود پس از تحصیل نزد سید کاظم رشتی که مجتهد اعظم شیعیان شیخی بود به لاکنو بازگشت و به ترویج اندیشه های شیخی در آنجا پرداخت. این رابطه باعث شد که در در سال 1830 سید کاظم رشتی برای مدتی دریافت کننده پول هندی شود (12). زمانی که بر تعداد پیروان میرزا حسن افزوده گشت، سید حسین نصیر آبادی احساس خطر نموده و به او و عقایدش حمله کرد. این اختلاف باعث شد که پول هندی دوباره به سید ابراهیم قزوینی رقیب اصولی سید کاظم رشتی پرداخت شود. از آن جا که پادشاه ایران محمد شاه قاجار در آن زمان اعانات خویش را نه به مجتهدین بل که به صوفیان می داد، قطع جریان این پول درخور توجه به شیخیه باعث تضعیف آن و قوت مجتهدین اصولی شد (3).
میزان کمکهای مالی اود به کربلا و نجف در زمان حکومت ناصر الدین حیدر (1827-1837) کاهش یافت اما با بر تخت نشستن نواب محمد علی شاه کمکهای هنگفت به دو شهر مزبور از نو آغاز گردید. نامه ای که مجتهدین اود در سال 1839 به مجتهدین نجف و کربلا فرستادند یاد آور می شود که نواب جدید علاقه ای شدید به عتبات و ساکنان آن دارد و با آگاهی از خشک شدن نهر آصفیه خیال به ترمیم آن دارد. نواب جدید دستور داد که مبلغ 150000 روپیه به جهت هر یک از دو شهر مذهبی از طریق نماینده سیاسی انگلیس در عراق عثمانی به مجتهدین پرداخت شود. در اینجا باید یادآور شد که دولت سنی عثمانی و حاکم آن در عراق نظر خوشی نسبت به تعمییر این کانالها که باعث قدرتمندتر گشتن شهرهای شیعه نشین نجف و کربلا می شدند نداشتند و تنها با اصرار نماینده انگلیس در عراق با آن موافقت نمودند. نزدیکی علما به نمایندگان انگلیس باعث شد که آنها برای مراسلات بین نجف و کربلا و هند شمالی از پست سیاسی انگلیس استفاده کنند و حتی رسالات را از طریق پست انگلیس ارسال نمایند (3). سلطۀ کمپانی هند شرقی در هند و استفاده انگلیس از ضعف دولت عثمانی و نفوذ روز افزونش در عراق عثمانی به انگلیس اجازه داده بود که این دو مرکز مهم شیعه را بهم وصل کند. هر دوی این مراکز در تجزیه امپراطوری های هند و عثمانی و بوجود آمدن کشورهای نوپای پاکستان و عراق به دست انگلیس نقش عمده داشتند.
(ادامه دارد)
1- شیعی گری، احمد کسروی، تهران 1323
2- لاکنو ، تارنمای نگاه به هندوستان
3- مکانهای مقدس و جنگهای مذهبی (سیاست،
فرهنگ و تاریخ شیعه)، جوئن کول، ای بی
تاوریس 2002
4- تاریخ مردم عرب، آلبرت هورانی، فابر و
فابر 1991
5- جنگ پلسی ؛ ویکیپدیا
6- اود ، ویکیپدیا
7- ریشه های شیعه هند شمالی در ایران و
عراق، جوئن کول، انتشارات دانشگاه
کالیفرنیا، 1989
8- شیعیان عراق ، ایتزاک نکاش، انتشارات
دانشگاه پرینستون 2003
9- تاریخ سیاسیت خارجی بریتانیا، انتشارات
دانشگاه کمبریج، ا و وارد – ج پ گوچ، 1922
10- سعادت علی خان دوم، ویکیپدیا
11- تاریخ محیط زیست مستعمره هند شمالی،
اریک ا استراهون، انتشارات پیتر لانگ 2009
12- موعود شیراز، تحقیقی در آغاز و اواسط
بابیه، دنیس مک اوین، آی دی سی 2008
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر