‏نمایش پست‌ها با برچسب تجزیه طلبی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب تجزیه طلبی. نمایش همه پست‌ها

چرا ایران بزرگ؟



کشوری بسیار ثروتمند با برج های سربه فلک کشیده و دارای روابط گرم با ابرقدرت ها به نام "قطر" برای زنده ماندن متکی به "ایران" شده است که البته به دلیل سیاست های اشتباه مدیرانش و زیاده خواهی قدرت های بزرگ مدتها تحت تحریم و انواع فشارهای بین المللی بوده است!
قطر تنها در محاصره ی چند شیخ نشین مجاور خویش قرار گرفته اما تا مرز قحطی و نابودی سقوط کرد و "ایران تحت تحریم جهانی" به دادش رسید و البته اکنون نیز "قطر کوچک" باید میلیاردها دلار باج پنهان به مراکز قدرت جهانی بدهد تا جلوی برادر بزرگترش یعنی عربستان سعودی را بگیرند!

این موضوع باید درسی برای ما ایرانیان باشد تا تن به گفتمان تجزیه طلبی و کوچکی ندهیم.
اینکه رسانه های بین المللی و وابسته به دول استعمارگر دائما بر طبل انفکاک ایران می کوبند بی دلیل نیست. آنها برای سلطه ی بیشتر و چپاول آسانتر به کشورهای کوچک و مینیاتوری نیاز دارند.
از این روست که یک مقاله نویسِ نوکر و جیره خور مانند مجید محمدی در بی بی سی لندن، نسخه ی "کوچک زیباست" را برای تجزیه ایران می نویسد و اربابانش در بیلدربرگ، ناتو و ... نقشه ی فروپاشی و مرزهای خونین خاورمیانه را طراحی می کنند.

اگر می بینیم که یک وطن فروش دیگر به نام شادی صدر در دفاع از قومگرایان به ایران عزیز ما می گوید "... لعنتی" شگفتی ندارد، زیرا او به عنوان فعال حقوق بشر با وزیر دفاع انگلیس دیدار کرد و علیه کشورش توجیه شد!
برای استعمارگران بحرین، قطر، کوزوو یا تیمور شرقی جذابتر هستند تا ایران بزرگ یا پادشاهی متحد اسپانیا.
هم میهن گرامی؛ ارزش داشتن کشور بزرگ، نیرومند و ریشه دار مانند "ایران" در اینجاست. بحران های بین المللی همیشه برای کشورها و دولت ها پدید می آیند اما این ممالک بزرگ و متمدن هستند که از گذرگاههای سخت به اتکا خودشان عبور می کنند؛ چنانکه ایران سرافراز ما از ایلغارها و یورش های بیگانگان سرافراز بیرون آمده است.
اینکه چرا بر حفظ تمامیت سرزمینی کشورمان و اتحاد فلات ایران همراه با برقراری حاکمیت ملی پای می فشاریم به دلایل تاریخی، فرهنگی، هویتی، امنیتی و اقتصادی نیز هست؛ افزون برآنکه ایران خاک ماست و هر وجب آن برای ما مقدس است.
پاینده ایران"

روایت نشریات باکو از حمایت پشت پرده اسرائیل از تجزیه طلبی در آذربایجان

روزنامه پان ترکیست ینی مساوات (چاپ باکو) وابسته به حزب ملی با انتشار یک گزارش انتقادی در خصوص فعالیت های موساد و آمان (اطلاعات ارتش اسرائیل) از برخی ابعاد فعالیت های مشترک نهادهای امنیتی باکو و اسرائیل در آذربایجان ایران پرده برداشت.
 روزنامه ینی مساوات از نحوه عملکرد ناشیانه نهادهای امنیتی باکو بر روی فعالان تجزیه طلب مقیم ایران انتقاد کرد و این عملکرد ناشیانه را باعث لو رفتن برخی از عاملین بیگانه گرا دانست.
هم چنین این روزنامه «ینی مساوات » از همکاري کميته دولتي امور دياسپوراي جمهوري باکو با ارگان هاي امنيتي اسرائیل در اغتشاشات سال ٢۰۰۶ ( سال ١٣٨۵) در مناطق آذري نشين ايران پرده برداشت.


« همکاري هاي ويژه امنيتي ، (جمهوري) باکو و اسراييل را به همديگر پيوند داده است. در سال هاي ٢۰۰۶ و ٢۰۰٧ ، به ابتکار اين مقامات ، ارگان هاي اطلاعاتي اسراييل با فعالان آذربايجان ایران رابطه برقرار کردند و نهايتا با مخمصه مواجه شدند. زيرا، بعدا معلوم شده است که بسياري از اين افراد ، مأموران مخفي ايران بوده اند. در نتيجه، دستگيري هاي گسترده در آذربایجان ایران روي داد و اين موضوع در اسراييل نيز بي تاثير نماند و موجب اختلاف ميان «موساد» و «آمان» ( سازمان اطلاعات نظامي اسراييل) شد. 
 موازی کاری در سازمان های اطلاعاتی اسرائیل
يني مساوات افزوده است : « در اواخر سال ٢۰۰٨، مطبوعات اسراييل بار ديگر خبري حيرت انگيز منتشر کردند. جروزالم پست و ساير روزنامه ها نوشتند که ساختارهاي امنيتي اسراييل نمي توانند در زمينه کار با فعالان سياسي آذربايجان ایران ، ميان خود تقسيم کار کنند. برغم مطرح شدن موضوع  اختلاف هاي «موساد» و « آمان » در رسانه هاي اسراييل، مطبوعات (جمهوري) آذربايجان دراين باره سکوت اختيار کردند.»
 دیپلمات سابق اسرائیل در ایران، مسئول میز تجزیه طلبی آمان


يني مساوات افزود : « در آن جنجال مطبوعاتي، نام «اوري لوبراني» ، مامور امنيتي و ديپلمات پيشين اسراييلي نيز مطرح بود که پيشينه اي درخشان در امور ايران دارد. اوري لوبراني، عضو قديمي سازمان مخفي «هاگانا» ، در سال ١٩٧٣  از طرف «گولدا ماير»، نخست وزير وقت اسراييل ، به مقام سفير اسراييل در ايران تعيين شد.  اوري لوبراني در دوره سفارتش در ايران تا سال ١٩٧٨ ، به زبان هاي فارسي و ترکي مسلط شد و به دقيق بودن پيشي بيني هايش مشهور بود تا اينکه در سال ٢۰١۵ ، بازنشسته شد. اوري لوبراني در امور شيعيان لبنان، ايران و آذري هاي ايران و آذربايجان کارشناسي خبره است. در اواخر دوره نظام شاهنشاهي ايران نيز لوبراني اتمام عمر اين نظام را پيش بيني کرده بود که مورد توجه اسراييل و آمريکا واقع نشد و بعدها معلوم شد که با ناديده گرفته شدن پيش بيني لوبراني، اسراييل و آمريکا چه اشتباهي را مرتکب شده اند. به همين علت، بعدها لوبراني در ساختارهاي نظامي اسراييل  در راس پرونده هاي کاملا محرمانه ايران جاي گرفت. »
 دسیسه کاریکاتور در تبریز با مدیریت اطلاعات ارتش اسرائیل
يني مساوات افزوده است : « سازمان هاي امنيتي اسراييل در ٢۰۰۵ با انتشار کاريکاتور اهانت آميز عليه پيامبر اسلام (ص) و بروز واکنش هاي مسلمانان به آن، فعالان اسلامي را تحت کنترل گرفتند. معلوم شد که مي توان در هر موضوعي با انتشار کاريکاتور، مسلمانان را به واکنش سوق داد و از آن بهره برداري کرد.  در موضوع کاريکاتور در آذربايجان  در سال ٢۰۰۶ نيز اتهامات جدي عليه اسراييل مطرح است. »
 اطلاعات ارتش اسرائیل پشت پرده کاریکاتور سوسک

يني مساوات  در گزارش خود آورده است :
 « اوري لوبراني همواره با اقدام نظامي در ايران مخالف و مدعي بوده است که اقدامات نظامي، رژيم ايران را تقويت و مردم را متحد مي کند. اما، لوبراني بارها گفته است که بجاي اقدام نظامي، بايد براي عمليات رواني عليه ايران ، به آذریها متکي بود. 
گويي در ١٢ مه ٢۰۰۶ نيز اوري لوبراني همان شيوه کاريکاتور را به ايران صادر کرد. در آن روز،  کاريکاتوري عليه آذربايجانی ها در روزنامه دولتي «ايران» منتشر شد. در اين کاريکاتور، به شکلي طنزآميز، يک کودک به زبان فارسي با حشرات حرف مي زند و حشرات به زبان آذری پاسخ مي دهند. در نتيجه انتشار اين کاريکاتور، موج اعتراضات تمام مناطق آذري نشين ايران را فراگرفت که منجر به کشته شدن چهار نفر شد. حکومت ايران وارد عمل شد و روزنامه ايران را تعطيل کرد و مهرداد قاسم فر، سردبير و مانا نيستاني، دبير اين مطلب دستگير شدند که پس از مدتي آزاد شدند.
طراح اين واقعه ، سازمان اطلاعات نظامي اسراييل ، «آمان»  و کهنه سرباز اين سازمان ، اوري لوبراني بود.  اوري لوبراني در نتيجه موفقيت آميز بودن اين عمليات، با فعالان قومگرا تماس گرفت.  تا آن زمان، سازمان جاسوسي اسراييل ( موساد) بجاي فعالان تجزیه طلب با نيروهاي حاشيه اي نظير «مجاهدين خلق ايران» در ارتباط بود. 
 احتياج به فعالان قومی، لوبراني را به تماس گرفتن با سازمان هاي دياسپورا (جمهوري) باکو سوق داد. لوبراني که آدرس ها و پرونده ها را از اين سازمان هاي جمهوري آذربايجان دريافت کرد، فکرش را هم نمي کرد که  رهبران دياسپوراي (جمهوري) باکو ، در واقع ، توده اي از افرادي ناشي و بي سواد هستند و نمي توانند از نوک بيني خود، آن طرف تر را ببينند. براي اين ها، کار امنيتي موضوعيت ندارد. اين ها تاجراند.  همچنين فراوان بودن مخبران تهران در ميان تجزیه طلبان نيز به سرعت تاثير منفي خود را برجاي گذاشت.  به زودي، دستگيري هاي گسترده در آذربایجان ایران آغاز شد و  فعالان تجزیه طلب بي مهارت، در  مقابل فشارها و شکنجه ها تاب مقاومت نياوردند و همه چيز را لو دادند.

 در واقع، مقصر اصلي اين وضعيت، برخلاف آنچه مطبوعات اسراييل نوشتند، اوري لوبراني نبود، بلکه مقصر اصلي ، رهبران بعضي از سازمان هاي دياسپوراي ما و «وزارت امنيت ملي» است که کارهاي جدي را به افراد ناشي سپرده بود. در شرايط ايجاد شده، موساد با استفاده از فرصت، رقيب خود ، «آمان» و اوري لوبراني را از  فعاليت هاي مربوط به ايران کنار زد و خود عمليات مخفي درباره ايران را به دست گرفت. »
هم اکنون با گردشی اندک بیشترین توجه  موساد و سازمان های اطلاعاتی باکو به ایجاد تنش قومی و تحریک ترکزبانان در ایران  از طریق احساسات فوتبالی جلب شده است  سازمان های مربوطه در حال ایجاد پیش زمینه هایی برای  ترویج هرچه بیشتر نفرت قومی و شکست همبستکی میان تیره های ایرانی هستند تا  طرح بالکانیزه کردن ایران همانند آنچه که در یگوسلاوی اتفاق افتاد را وارد مرحله ای عملی نمایند

استفاده کامل عناصر اطلاعتی باکو ازرژیم  لغو روادید " ویزا" میان جمهوری اذربایجان و جمهوری اسلامی وحضور بصورت توریست پزشکی در شیراز با پرواز مستقیم باکو - شیراز برای ایجاد تنش قومی هفتم آبان ماه سال1390 دیدار دو تیم فجر و   تراکتور استادیوم حافظیه

رفرنسها  
A برگرفته و ترجمه شد از 




اپوزيسيون آلوده به مزدورى سيا، ميت و تجزيه طلبى، بهترين ضامن بقاى جمهورى اسلامى است

گویا رادیو فردا رسما تعارف را کنار گذاشته و با جمع آوری تجزیه طلبان شناخته شده به زعم خودش دنبال احقاق حقوق مردم داخل ایران است. کامنت ها را هم کما فی السابق سانسور می کند که بیشتر جا برای تعارف باقی نگذارد. امروز می خواهند با جا انداختن این دروغ که ایران کشوری چند ملیتی است و ما به دنبال دفاع از حقوق " ملیت های " ستمدیده ی ایران هستیم فاز دوم حماقت یا خیانت خود را تکمیل کنند. می خواهند کشور ما را از چاه اسلامگرایان که خودشان ۳۸ سال پیش کنده اند در آورده و به چاه عمیق تر قبیله گرایان انداخته در یک جنگ قومیتی بر سر مرزهای فدرال میلیون ها ایرانی را به کشتن دهند.
نخست باید دانست که اساسا حقی به نام تجزیه طلبی یا طرح موضوع تجزیه طلبی برای رادیو گشاد فردا یا یک رسانه بیگانه دیگر وجود ندارد. این موضوع پیش از اینکه به نظر فواحش تجزیه طلب مربوط باشد به قوانین بین المللی مربوط است.

شاهد علوی از حامیان  رسانه ای گروهای تجزیه طلب و تروریست کردی
يك نفر كه به عنوان مدافع تجزيه ايران در برنامه "تابو"ى راديو فردا شركت كرده بود، اخيرا در نشستى كه با پول ميت، سازمان اطلاعاتى تركيه،، و در راستاى تجزيه ايران برگزار شد، شركت مى كند. پيمان عارف مى نويسد كه پشت اين نشست سازمان اطلاعات تركيه، ميت، قرار داشته است. بخاطر همين افشاگريها، پيمان عارف توسط ميت دستگير مى شود و به بيروت ديپورت مى شود تا زير نظر و فشار حزب الله لبنان و نيروهاى امنيتى جمهورى اسلامى قرار بگيرد. پس از دستگيرى پيمان عارف، فرد مذكور وقاحت را به آنجا مى رساند كه پيمان عارف را "بى اخلاق"، "بى پرنسيپ" و "از جنس كيهان شريعتمدارى" مى خواند و بدين ترتيب از بازداشت او ابراز خوشحالى مى كند. كارى كه همفكرانش در جاى ديگرى پس از دستگيرى دهها تن از شركت كنندگان در مراسم پاسارگاد هم انجام دادند و شركت كنندگان در اين مراسم را، كه ٧٤ تن از آنان به زندان محكوم شده اند، "نژادپرست" خواندند و بدين ترتيب در محكوم كردن اين افراد با سازمانهاى اطلاعاتى و دادگاههاى جمهورى اسلامى هميارى نشان دادند. +
فرد مذكور که تصویرش را در بالا می بینید در شرايطى پيمان عارف را پس از دستگيرى توسط ميت بى اخلاق مى خواند كه يكى ديگر از شركت كنندگان در اين كنفرانس مى پذيرد كه هزينه اين كنفرانس از "منابعى كه نهادهاى تركيه در اختيار سازمانهاى غيردولتى در ازاى معرفى پروژه قرار مى دهند" تامين شده است. مشخص است كه اين "نهادهاى تركيه" كدام نهاد است. البته او مى افزايد كه نهادى كه پيمان عارف و دوستانش [منظور احمد شمس] در آنكارا ثبت كردند و نشست هاى مذهبى را در آنكارا برگزار كردند نيز توسط منابع همين "نهادهاى تركيه" تامين مى شد. بدين ترتيب مى بينيم كه اين شركت كننده در كنفرانس استكهلم اعتراف مى كند كه پيمان عارف مى داند كه پول اين نهادها از كجا مى آيد و مى دانيم كه پيمان عارف بارها اعلام كرده بود كه پشت نشست هاى آنكارا و استكهلم ميت تركيه قرار دارد. 

شوربختانه افرادى هستند كه برايشان مهم نيست كه در نشست هايى كه با همكارى سازمانهاى اطلاعاتى عربستان و تركيه و يا انگليس و آمريكا تهيه مى شود شركت كنند، به ويژه اينكه برخى از اين افراد تمايلات مشخص تجزيه طلبانه نيز داشته باشند. اما فاجعه آنجا است كه قبح تمامى اين مسائل شكسته مى شود و عده اى نيز زير نام مبارزه با جمهورى اسلامى با چنين افرادى همراهى مى كنند. طبيعتا افرادى كه با چنين فردى همراهى دارند، در زمره همان افرادى قرار مى گيرند كه "اپوزيسيون آلوده به مزدورى سيا و ميت و تجزيه طلبى" را تشكيل مى دهند.
طبيعى است كه مردم ايران با وجود چنين افرادى در اپوزيسيون جرأت هيچگونه تغييرى را نخواهند داشت. اپوزيسيون آلوده به مزدورى سيا و ميت و تجزيه طلبى به جمهورى اسلامى اجازه مى دهد كه خود را به عنوان تنها ضامن حفظ تماميت ارضى ايران به مردم ايران معرفى كند. چنين اپوزيسيونى بهترين ضامن بقاى جمهورى اسلامى است.

مطابق با قوانین بین المللی تجزیه طلبی از شنیع ترین جرایم در میان همه ی ملل شناخته می شود و هر نوع دخالت رسانه بیگانه در امور داخلی یک کشور دیگر برای تجزیه آن کشور و تبلیغ یا تهییج به تجزیه کشور از جرایم سنگین است؛ اگرچه این دخالت مکررا اتفاق می افتد.

تجزیه طلبان مانند فواحشی هستند که در جامعه و مدیای فارسی حضور دارند اما فعالیتشان بسته به خواست و نظر مشتری است. همچون تن فروشان که همیشه برای خودفروشی آماده اند ولی همیشه با یک مشتری همبستر نمی شوند؛ تجزیه طلبان هم یک زمان مشتری عرب دارند؛ یک زمان طالبشان اسراییلی است و زمانی هم آمریکایی ها راغب اند. یک زمان رادیو زمانه مشتری است؛ یک زمان سر از بی بی سی فارسی درمی آورند و حالا هم گویا به رادیو فردا رسیده اند!
بد نیست بدانیم آبشخور این مطالب چیست و چرا الان منتشر می شود. چند هفته پپش کنسول عربستان در فرانسه رسما در توییتر نوشت که ایرانیان منتظر تجزیه کشورشان باشند (تصویر):

چند روز بعد انور عشقی ژنرال سابق عربستان که از اسراییل بازگشته بود عینا همینها را تکرار کرد. درباره این عشقی و توهینی که به ایرانیان کرده بود قبلا اینجا هم نوشته شده. نجواهایی هم از رضا پهلوی درباره ملیت ها ایران شنیده شد (قبلا به تفصیل شرح دادم چرا این واژه ی برساخته صرفا مفهوم تجزیه طلبانه دارد) تا اینکه شهریار آهی، مشاور اعلیحضرت که تا کمر در آخور سعودی است، سر از کنفرانس تجزیه طلبها درآورد تا جا برای شک و شبهه هم باقی نماند!

به نظر می رسد طرح تهییج قومگرایان و تچزیه طلبان برای بجان انداختن ملت جهت تضعییف جمهوری اسلامی بار دیگر جدی گرفته شده. این طرح را اول بار اسراییلی ها مطرح کردند. نخستین بار که اسناد ویکی لیکس بیرون آمد معلوم شد داگان فرمانده سابق موساد چنین طرحی را دنبال میکرد.+منبع جزالم پست
از آن زمان تنها حاصلی که این اجرای این طرح کودکانه برای به جان هم انداختن ایرانیان داشت، تقویت جمهوری اسلامی و استبداد حاکم بود که توانست دامنه ی تظاهرات و جنبش های اعتراضی را در سال ۸۸ و پس از آن محدود کند و جنبش ملی و آزادیخواهانه ی ملت ایران را عقیم بگذارد. تردید ندارم که چنین بوالهوسی هایی فراتر از این هم نخواهد رفت.

با اینحال باید بدانیم که در بلندمدت شرایط کشور ایران تحت رهبری نظام اسلامی رو به خرابی و ویرانی بیشتر می رود و جامعه مستعد درگیری و از جمله درگیری های قومی و قبیله ای خواهد شد که عواقب نامعلوم دارد. این کشورها باید بدانند که دخالت در امور تمامیت ازضی ایران نه تنها هیچ حاصلی جز نکبت و سرافکندگی و بدبختی برایشان نخواهد داشت که با شروع درگیری های قومی بطور قطع هزینه های سنگین آن را با بروز هرج و مرج و آشوب پرداخت خواهند کرد. درد ملت ایران وابستگی قومی یا پیوستگی به ایل و طوایف نیست؛ چون این مفاهیم اساسا منسوخ شده و در مدنیت امروز جایگاهی ندارند. در دنیای امروز، انسانها بدون درنظر گرفتن قومیت یا پیشینه قومی یا مذهبی شان شهروند و حایز حقوق مدنی و شهروندی شناخته می شوند. مشکل ملت ایزان نهادینه شدن استبداد و نظام سیاسی مذهبی است که درمان این مرض هم بدون هزینه دادن و اتحاد و پیوستگی عموم مردم ممکن نمی شود.

تیم اصلاح واعتدال انگلیسی تجزیه ایران را با فراکسیون مناطق ترک نشین استارت زد


شبی رهگذری دزدی را دید که از دیوار خانه مردم بالا می رود! دزد بمحض دیدن رهگذر، چهار زانو بر روی دیوار نشست و ادای نواختن تار زنان را در آورد! رهگذر از او پرسید بر بام خانه مردم چه می کنی؟ پاسخ داد، تار می زنم. پرسید، پس چرا نوایی از تارت بر نمی آید؟ پاسخ داد، نوایش را فردا خواهی شنید!
اکنون، فردای آن شب فرا رسیده و نوای تار ایرانستیزان بگوش می رسد، که متوجه می شویم چرا چندیست رسانه های بیگانه از جمله رادیو فردا و آیت الله بی بی سی، "نژاد آریایی" که در حقیقت همان "نژاد ایرانی" است را محمل و دروغ خوانده و غیرمستقیم ایران را کشوری با نژاد های گوناگون می خواندند، و با زدن برچسب "نژاد پرستی" بر ایرانیان، درصدد سرکوبی هویت ملی ما برآمده بودند!
همه این نیرنگ ها و دروغسازی ها بخاطر آماده سازی اذهان عمومی بود که به ایرانیان بقبولانند، که آنان در یک "ذات و گوهر" مشترک نبوده و ایران متشکل از نژادهای گوناگون است، تا ملت سازی کرده و ایران را به کام جنگ داخلی و تجزیه فرو برند!
جمهوری اسلامی بیاری نفرت پراکنان قومی، نخستین گام رسمی برای تجزیه کردن ایران را برداشت:

پرده نخست نمایش
در این چند سال اخیر افرادی در ایران پدیدار گشته‌اند که با والضالین کشیدن و لباس انقلابی بر تن نمودن، در ظاهر سینه برای حسین و شیعه چاک زدن و فریفتن مردم با شعارهای پوپولیستی، نفوذ عجیبی بر ساختارهای حکومتی کشور پیدا کرده‌اند ولی آنان در باطن تنها به دنبال یک چیزند (تجزیه گام به گام و آرام ایران) دقیقا همانند به کارهای پیشه‌وری، قاسملو، شیخ خزعل، ریگی و... منتها نه با تفنگ و قناصه بلکه با سوءاستفاده از قران و چپیه. به تازگی این گروهک‌های مرموز اقداماتی به انجام رسانده‌اند که شوربختانه در سایه‌ی بی‌خبری و ناآگاهی نظام از بطن ماجرا، گرفتاری مردم به علت مشکلات بسیار و حزب‌بازی و لابی‌گری در دولت؛ سرزمین تاریخی ایران را به سمت بالکانیزه شدن سوق داده‌است. کارهایی مانند: تدریس زبان و ادبیات قومی خاص در مدارس، ایجاد رشته‌ی دانشگاهی زبان یکی از اقوام در دانشگاه و به تازگی تشکیل فراکسیون تْرک‌زبانان در مجلس شورای اسلامی.
تا همین چند سال پیش در ایران کسی عنصر ترک‌زبان بودن را نمی‌شناخت هرچه بود یا نامی آذری داشت یا زنجانی یا اردبیلی یا رزنی و یا... اکنون چه شده‌است که فراکسیون ترک‌زبان تشکیل شده؟ اگر به نمایندگان این فراکسیون دقت شود آشکار منطقه‌ای در نقشه پدیدار می‌شوند که در رسانه‌های تجزیه‌طلب و بیگانه به نام آذربایجان جنوبی شناسانده شده‌است. با مقایسه این رخداد با رخدادهای مشابه در کشورهای پیشرفته می‌توان عجیب بودن و اهریمن بودن آن را شناخت. در امریکا نزدیک به 50 میلیون اسپانیای زبان زندگی می‌کنند چرا در هیچ کدام از مجالس امریکای فراکسیون اسپانیایی زبان نیست! در ایتالیا چندین زبان و گویش وجود دارد که پیشینه‌ای کمتر از زبان ایتالیایی ندارند پس چرا هیچ‌کدامشان در مجلس ایتالیا فراکسیون ندارند؟ چرا برتون زبان‌ها در مجلس فرانسه فراکسیون ندارند؟ چرا در آلمان با وجود لهجه‌های و حتی زبان‌های مختلف ژرمنی، زبان آلمانی معیار رسمیت دارد و هیچ گویش یا زبانی دیگر در مجلس آلمان فراکسیون ندارد؟ چرا مردم آینو در ژاپن فراکسیون ندارند و زبان ژاپنی در همه جای کشور رسمی است؟ در برتانیا با وجود لهجه‌های گوناگون انگلیسی و زبان‌های غیرانگلیسی، لهجه لندنی یا انگلیسی بی‌بی‌سی کاربرد دارد و هیچ لهجه یا زبانی دیگر در مجالس آن (عوام و لردها) فراکسیون ندارد؟ چرا در هیچ کدام از دوره‌های حکومتی در ایران (پهلوی و قاجار) فراکسیون زبانی خاص در مجالس وجود نداشت؟
.
اهداف تشکیل فراکسیون تُرکی
با موشکافی این اقدامات و نیز نگاهی عمیق به پیشینه‌ی برخی از اعضای این فراکسیون مانند قاضی‌پور نماینده ارومیه که در نشست‌های انتخاباتیش سخن درانیده‌بود که (کسانی که فارسی حرف می‌زنند چه گُهی خورده‌اند) می‌توان به اهداف آتی این فراکسیون پی برد.
.
در فاز نخست:
فشار به دولت برای تدریس زبان و ادبیات ترکی در مدارس شهرهای شمال‌غربی ایران
.
در ادامه تلاش برای تدریس و تحصیل به زبان ترکی در تمام پایه‌های تحصیلی
.
فاز دوم:
فشار به دولت برای درج واژگان و کلمات ترکی در کنار زبان پارسی بر روی تابلوهای راهنمای شهرها، اماکن، خیابان‌ها، کوچه‌ها و...

رفته رفته حذف زبان و واژگان زبان پارسی از روی تابلوهای راهنمای شهرها، اماکن، خیابان‌ها و...
.
فاز سوم:
بومی سازی پذیرش دانشجو و سرباز در شهرهای شمال‌غربی
.
تلاش برای جداسازی و خودکفایی اقتصادی در شهرهای شمال‌غربی
.
فاز چهارم:
درخواست همه‌پرسی برای رسمیت بخشیدن به زبان تُرکی در شهرهای شمال‌غربی
.
فاز پنجم:
برگزاری همه‌پرسی برای اخذ خودمختاری نواحی شمال‌غربی
.
برپاسازی مجلس قانون‌گذاری و... در ناحیه خودمختار
.
فاز ششم:
انتخاب پرچم و نقشه سیاسی
.
فاز پایانی:
جدایی مناطق شمالغربی از ایران (منطقه قرمز رنگ در نقشه)
.
پرده دوم نمایش
به دنبال تشکیل فراکسیون تُرک‌زبانان در مجلس و رسیدن این فراکسیون به اهدافش، کُردها نیز دست به کار خواهند شد و فراکسیونی با همین نام تشکیل خواهند داد. البته در این فراکسیون مناطق غربی ایران جدا خواهند شد (منطقه آبی رنگ در نقشه) در واقع می‌بایست آن هفت فاز اهدافی را برای کُردزبانان هم در نظر داشته‌ باشید.
.
پرده سوم نمایش:
به دنبال تشکیل این دو فراکسیون، فراکسیون بختیاری‌زبانان نیز شکل می‌گیرد و مناطق وسیعی از ایران جدا خواهند شد. در این جدا شدن‌ها بخش بزرگی از زاگرس تجزیه خواهد شد (منطقه زرد رنگ در نقشه). همچنین مناطق عرب، بلوچ و ترکمن زبان علم جدایی برخواهند داشت ولو با جنگ و خونریزی.
پرده پایانی:
بزرگترین عامل پیشرفت این غدد تجزیه‌طلبانه؛ سکوت نظام و نادانی مردم ایران نسبت به تاریخ و هویت باستانی‌شان است. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند ایرانیان ساکن در شهرهای شمالغربی در گذشته زبان‌شان زبانی همانند به زبان (تالشی و کردی) بوده است همان آذری که در اکثر کتاب‌های تاریخی کهن نامی از آن هست. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند شاعران و نویسندگانی مانند قطران تبریزی، بابافرج تبریزی، مغربی تبریزی، ابوالمجد تبریزی و... به زبان آذری شعر و نوشته دارند. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند زبان تُرکی عنصری بیگانه در شمالغرب ایران است و این زبان صدها سال پیش به این ناحیت تحمیل شده‌است. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که آذری‌های میهن پرست را بشناسد. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که جنبش گرگ‌نما و تجزیه‌خواه پان‌ترکیسم را بشناسد. کمتر ایرانی یافت می‌شود که بداند منطقه قفقاز تا همین 200 سال پیش جزی از ایران بوده کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که تلاشی در جهت روشنگری دیگر ایرانی در این راستا کرده باشد. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند زبان فارسی و کُردی مانند دو برادر نسبت به همند چون هر دو از یک ریشه و تبارند. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند زبان فارسی و لُری تنها در گویش با هم اختلاف دارند چون‌که هر دو ادامه‌ی زبان پارسی باستانند. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که بداند ایران بزرگ چه کشوری بوده و برای چه تجزیه شده و چرا دوباره در حال تجزیه شدن است. آری کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که هویت تاریخی خود و پیشینه‌ی باستانی آب و خاکش را بشناسد کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که دشمن راستین ملت و خائنان داخلی به تمامیت ارضی کشورش را بشناسد. کمتر ایرانی‌ای یافت می‌شود که در راستای اتحاد و یکپارچگی ایران گامی برداشته باشد و نسبت به رخدادهای تجزیه‌طلبانه هوشیار و کوشا باشد و علم مخالفت با آنان را بردارد.

.

.
تا تاریخ گذشته خود را ندانیم نمیتوانیم آینده ای موفق و باشکوه برای وطن و ملتمان بسازیم و مجبور به تکرار تاریخ خواهیم شد.